هنوز از هول و استرس انژیو مادرم در نیامده بودم که امتحانات ترم شروع شد. مادرم پنج شنبه نوبت دکتر داشت. می دانستم که اگر با یکی از خواهرانم برود پشت در مطب دکتر می نشینند و داخل نمی روند؛ از طرفی هم می دانستم که مادرم وقتی دکتر را می بیند نصف… بیشتر »
کلید واژه: "امتحان"
سر امتحان حقوق نشسته بودم که اعلام کردند استاد مربوطه برای رفع اشکالات احتمالی تشریف فرما می شوند. سوالات واضح بود فقط یک سوال پنج نمره ای داده بودند که جواب ساده ای داشت; به همین خاطر شک کردیم که جواب به این سادگی، پنج نمره داشته باشد. تا این که… بیشتر »
ساعت ده و نیم بود. خیلی خسته بودم تصمیم گرفتم بقیه مبحثی که از کتابم مانده بود را برای فردا بگذارم و بخوابم. بخاطر همین بلند شدم و به اتاقم رفتم. که خواهرم گفت: _ من امشب بیدار می مونم تو سالن می خوابم می خوام فوتبال ببینم امشب بازی ایران و اسپانیاست.… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ: مهربان خوشحال بودم که بلاخره بعد از وققه چند هفته ای، فعالیت هایم را از سر می گیرم. زیرا جابجا کردن خانه، برنامه هایم را، تحت تاثیر قرار داده بود. بعد از یک ساعت طی مسیر، به در ورودی موسسه رسیدم چند لحظه ای مکث کردم، و… بیشتر »
آخرین نظرات