نام اصلی او شرحبیل بن عمرو بن معاویه و کنیه اش ابوالسابغه بود. وی از طائفه بنی کلاب، از اشراف کوفه و از روسای قبیله هوازن و مردی شجاع بود که در جنگ صفین هم در کنار یاران امام علی (علیه السلام) حضور داشت و در آن جنگ مجروح شد سپس ساکن کوفه شد و به روایت حدیث پرداخت. شمر بن ذی الجوشن از کسانی بود که به درخواست زیاد بن ابیه برضد حجربن عدی گواهی داد و معاویه به این بهانه حجر را به شهادت رساند.
با آمدن ابن زیاد در کوفه از مقربان او شد و به همراهی جمعی از اشراف به دستور ابن زیاد نقش دور کردن مردم کوفه از مسلم ابن عقیل را ایفا کرد وی پرچمی را برای امان دادن به دست گرفت و مردم را به جدایی از مسلم فراخواند. در واقعه کربلا هنگامی که ابن سعد نامه ای برای ابن زیاد ارسال داشت و در آن از اصلاح امور و پذیرش امام حسین (علیه السلام) به بازگشت به مدینه و یا هر یک از مرزهای مسلمین خبر داد، شمر واکنش نشان داد و ابن زیاد را به عدم پذیرش این شرایط و کشتن امام حسین (علیه السلام) ترغیب کرد و گفت:
_ الان او در چنگ تو قرار گرفته و در قلمرو تو و در کنارت مستقر شده، اگر دستش را در دستت قرار ندهد و از دیارت بیرون برود به زودی نیرومند و عزیز خواهد شد و در مقابل، تو به ناتوانی خواهی گرایید. ابن زیاد سخن شمر را پذیرفت و نامه ای به نوشته عمرسعد نوشت و او را از گره گشایی برحذر داشته و به کشتن امام دستور داد. همچنین ابن زیاد به او تاکید کرد که: اگر این کار را انجام ندهی و با حسین بن علی (علیه السلام) جنگ روا نداری با رسیدن نامه امیر به لشکر و امیر الامرایی را به شمر بده. ابن زیاد نامه را به شمر داد تا به اجرای مفاد آن نظارت کند. شمر با ۴۰۰۰ نفر برای جنگ با امام به کربلا آمد و به عمر سعد ملحق شد. عمر سعد با دیدن نامه به شمر تاکید کرد که خود متولی فرمان ابن زیاد خواهم بود تو فرمانده پیادگان باش و من امیر لشکرم. شمر در اقدامی دیگر رو به روی اصحاب حسین (علیه السلام) ایستاد و فرزندان ام البنین را به عنوان پسران خواهر خود خطاب کرد و آنان را از امان نامه ای که برایشان آورده بود خبر داد که فرزندان ام البنین او را لعن کردند. روز عاشورا عمرسعد جناح چپ سپاه را به او سپرد او که از فرماندهان خشن و جنایتکار بود بارها به امام و یاران آن حضرت جسارت کرد و چندین بار به سمت ایشان حمله کرد او یک بار پیش از نماز ظهر دست به حمله برد و با نیزه اش به خیمه امام حسین(علیه السلام) ضربه ای زد و درخواست آتش کرد تا خیمه را آتش زند؛ زنان حرم فریاد کشیدند و ازخیمه خارج شدند. امام با دیدن این صحنه فریاد زد: _ ای پسر ذل جوشن! تو آتش می خواهی تا خانه ام را بر خاندانم به آتش بکشانی؟ خدا تو را به آتش بسوزاند. در آن حال زهیر با جمعی از اصحاب، شمر را از آنجا عقب راند. شمر در اقدامی دیگر، نافع بن هلال را که به شدت مجروح شده و به اسارت نزد ابن سعد آورده بودند را به شهادت رساند.
آخرین نظرات