سر ماجرای اسنپ، راننده می گوید: _من آتش به اختیار عمل کردم. ولی چون دیدم طرف من آدمی نیست که با تذکر اوامر الهی متنبه شود قضیه جریمه و توقیف ماشینم را پیش کشیدم. این حرف راننده، نشان داد که او فردی ولایتیست که طبق رهنمود رهبرش، آتش به اختیار عمل کرده و برای انجام امر واجبِ نهی از منکر وارد میدان شده است. راننده می توانست به پلیس فتی شکایت کند و کاری که آن زن با او انجام داده بود از طریق حقوقی جبران کند اما؛ او صلح را انتخاب کرد و در عوضِ شکایت ، دومین قسمت واجبش را انجام داد: یعنی امر به معروف؛ آن هم با اهدای کتب دینی و نفیس به آن زن: قرآن، صحیفه سجادیه، نهج البلاغه مفاتیح، اشعارحافظ و کتاب سلام بر ابراهیم. خداوند در قرآن می فرمایند: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر» (توبه/71)، و مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند، كه به كارهاى پسنديده وا مى دارند، و از كارهاى ناپسند باز مى دارند. همبستگی ایمانی بین مؤمنان سبب میشود آنها نسبت به یکدیگر ولایت داشته و در سرنوشت همدیگر خود را مسئول بدانند و به یکدیگر محبت ورزند و یاری رسانند؛ لذا باید به گونه ای همزیستی داشته باشند، تا سبب میل و اشتیاق همدیگر به رفتار پسندیده گردد و نفرت از ناپسندی ها را در دل مؤمنان ایجاد کند و از رفتار زشت بازدارد.
موضوع: "روایت تولیدی"
نوشته شده توسط نويسنده وبلاگ سركار خانم صفورا صيرفيان پور
درست سى و هفت سال پيش بود و من فقط يك سال و چند روز داشتم. مسلما از آن روزها چيزى در خاطرم نيست. اما با تعريفهاى مادرم و صحنه سازى هايى كه از آن تعريفها در ذهنم مى كردم، هميشه مى توانم تمامى آن صحنه ها را جلوى چشمانم بياورم.
آنجا كه عمويم با شنيدن خبر تولد اولين برادر زاده اش، از جبهه هاى كردستان يك جلد قرآن به همراه نامه اى برايم چشم روشنى فرستاده بود. آنجا كه پس از چند ماه به اصفهان برگشته و مرا در بغل گرفته بود. آنجا كه هيچ گاه مرا مستقيم از دستان مادرم به بغل نمى گرفت تا مبادا دستانش، كوچكترين تماسى با دستان زن برادرش پيدا كند. آنجا كه هميشه محجوبانه چشم بر زمين مى دوخت و هيچگاه مستقيم به چشمان مادرم نگاه نمى كرد و آنجا كه پيكر مجروحش را با گلوى نيمه بريده از كردستان به اصفهان آوردند و مراسم تشييع و خاكسپارى و …
ديشب با تمامى عموها و عموزاده ها، عمه و عمه زاده ها، عروس ها و دامادها، نوه ها و نتيجه ها بر سر مزارش گرد آمديم، قبرش را در ميان گرفتيم و برايش فاتحه خوانديم. مانند تمامى سالهاى گذشته بدون فراموشى، هر چند دو سالى هست كه جاى خالى پدر بزرگ را در جمعمان احساس مى كنيم و مادربزرگ نيز سال به سال شكسته تر و تكيده تر و با مشقت بيشتر، بر سر مزار شهيدش حاضر مى شود.
گاهى با خود فكر مى كنم اگر عمويم سى و هفت سال پيش در اثر بيمارى يا تصادف از دنيا رفته بود، حتى به سختى به ياد مى آورديم كه عمويى به اسم محسن داشته ايم، چه رسد به اينكه هرساله براى برگزارى مراسمش برنامه ريزى كنيم و گردش حلقه زنيم.
اينجاست كه اين آيه از قران برايم تداعى مى شود، آنجا كه مى فرمايد:
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته مى شوند مرده مپندار، آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
به محض اینکه امتحان تمام شد بچه ها شروع کردند به غر زدن: _ استاد نمره را به همه بدین _استاد سخت بود _استاد مهربون صحیح کنید. استاد لبخند زد و گفت: _ مسجد سید را که می ساختند مردم هم برای ساختش کمک می کردند، پول هایی که مردم می دادن را زیر یک پارچه می گذاشتند وقتی عمله و کارگر برای کمک میآمدند آخر روز، دست می بردند زیر این پارچه و بدون اینکه بشمارند پول بیرون می آوردند و به آن ها می دادند. یک روز یک نفر می آید و به قول خودمان هوله می رود برای خودش می چرخد آخر روز منتظر می ماند که حقوقش را بگیرد و برود. دست می کنند زیر پارچه پول خیلی کمی بیرون می آید. مرد که پول را می گیرد اعتراض میکند و می گوید با این پول من چه کار می توانم بکنم؟ به او جواب می دهند: با آن می توانی پاهایت را بشویی و بروی. استاد داستانش را تمام کرد وگفت: _شما هم هر قدر تلاش کنید همان قدر برداشت می کنید.
حرف زیادی ندارم فقط تو ماجرای اسنپ و راننده شریف اون، وسط این همه جنجال و دعوا، یه حرف از راننده اسنپ بدجور به دلم نشست. شاید بشه بگیم حاشیه ماجرای اسنپ، شایدم بگیم اصل کار، راننده گفت: این که میگن بی حجابی بی داد می کنه حرف درستی نیست من رانندم و روزانه کلی آدم جابجا می کنم. ۵۰ نفر از ۲۰۰۰ نفر بدحجابند که این آمار زیادی نیست. اول خدا روشکر بابت این آمار، اونم از فردی که توسطح شهره و شاید بشه گفت آمارگیریش از هر آمار گیری دیگه ای به واقع نزدیک تره، بعدم شاید این آمارایی که میدن برای بی حجابی خیلی مطابق نباشه، یه جورایی با گفتنِ این که مردم بد حجاب شدند و فروش چادر کم شده، و پخش این مدل اخبار، داریم قبحشو می ریزیم. دقت کنیم از دشمن رکب نخوریم. از راننده اسنپ که غیرت وسط گذاشت و نترسید حمایت می کنیم و تشکر.
نوشته شده توسط نويسنده وبلاگ سركار خانم صفورا صيرفيان پور
(مطلب مندرج در آخرين شماره نشريه عقيق)
اقتصاد مقاومتى كه از اوايل دهه ٨٠، در ادبيات مقام معظم رهبرى مطرح شده، تعبيرى نو و تازه در مفاهيم اقتصادى است كه تا كنون تعاريف گوناگونى براى آن ارائه شده است؛ اما جامعترين تعريف را خود ايشان فرموده اند: “اقتصاد مقاومتى، اقتصادى است كه براى يك ملت، حتى در شرايط فشار و تحريم، زمينه رشد و شكوفايى را فراهم ميكند.”
اقتصاد مقاومتى، رابطه تنگاتنگى با سبك زندگى دارد. اصلاح سبک زندگى و حاكميت دين و معنويات بر زندگى و بازگشت به فرهنگ بومى، دروازه اى براى رسيدن به اقتصاد مقاومتى است.
در حال حاضر سبك زندگى جامعه ايرانى با سبك زندگى اسلامى آرمانى، فاصله زيادى دارد و تحقق اقتصاد مقاومتى را با چالش مواجه ساخته است. نفوذ چنين سبكى از زندگى در جامعه انقلابى ايران و تغيير روحيات و نگرش مردم را مى توان در سياستهاى مادى گرايانه الگوهاى توسعه غربى جستجو كرد كه پس از جنگ در قالب سياستهاى تعديل اقتصادى اجرا شد و امروزه با وجود انواع رسانه ها، ماهواره، اينترنت و فضاى مجازى به شدت دنبال مى شود.
رسانه هاى مختلف جهان از مدتها قبل با درك اين مهم و كشف و پيش بينى سليقه هاى گوناگون افراد، الگوهاى رفتارى متناسب با آن را در قالب عكس، فيلم، مد لباس، رنگ سال، بازى هاى رايانه اى، نرم افزار و القاى رفتارهاى خاص، توليد و به جامعه مخاطبان خود عرضه مى كنند.
از اين رو، در مقابل هجمه هاى بى شمارى كه همگى الگوهاى نامناسبى جهت تبليغ مصرف گرايى و سبك زندگى غربى ارائه مى دهند، بايستى با الگوسازى مناسب و ترويج آن در بين خانواده ها و مخصوصا زنان، به پياده كردن برنامه هاى اقتصاد مقاومتى كمك نمود.
بسیاری تصور می کنند زنان، مخصوصا زنان خانه دار نمی توانند نقشی در تحقق اقتصاد مقاومتی ایفا کنند، در حالى كه چنین تصوری نادرست است.
از آنجا كه زنان به عنوان مدير داخلى خانه، تعيين كننده سبك زندگى و الگوى مصرف خانواده هستند، مى توانند خط مقدم جبهه اقتصاد مقاومتى باشند.
بسيارى از هزينه هايى كه امروزه به خانواده هاى ايرانى تحميل مى شود، تا همين چند سال پيش اصلا وجود نداشت و نيازى هم به آن احساس نمى شد.
رفاه كاذب، تجمل گرايى، مصرف گرايى، تنوع طلبى، راحت طلبى، خود نمايى، چشم و هم چشمى، اسراف، مصرف كالا و لباس با برند خارجى، دور انداختن وسايل و لباسها بجاى تعمير، مصرف كالاهاى يك بار مصرف و…، همه باعث تحميل هزينه هاى گزافى به خانواده و جامعه ايرانى شده است.
مديريت تمام امور گفته شده بر عهده زن خانه است. اوست كه مى تواند بر بينش و نگرش تمام اعضاى خانواده حتى همسر خود اثر گذاشته و فرهنگ مد نظر خود را بر خانه حاكم نمايد و فرزندانش را با فرهنگ و هويت صحيح ايرانى اسلامى تربيت كند.
فاصله گرفتن جامعه از اصول مكتب اسلام، بحران هویت را به دنبال دارد. در بحران هویت، فرد تابع فرهنگ وارداتی و بیگانه است. لذا براى اصلاح سبک زندگى و تحقق اقتصاد مقاومتى، زن و سپس ساير اعضاى هر خانواده، بايد با مراجعه به آموزههاى دينى و فرهنگ غنى قرآنى و بازگشت به آداب و رسوم بومى و سنتى خود و همچنين با پشتوانه اعتقادات قلبى، به بهترين شکل ممکن زندگى خود را اصلاح و هدايت کنند.
اگر سبک زندگى خانواده ها اصلاح شود، جامعه خود به خود به بهرهمندى مى رسد و مى توان از تحريم ها و فشارهاى اقتصادى با كمترين آسيب، به سلامت گذر كرد.
آخرین نظرات