باران امروز، من را به ياد دوران كودكيم انداخت؛ خدا را شكر! بارانى كه انگار خيال تمامى نداشت و حسرت دل همه را برآورد. زمستان هاى كودكى ما دهه شصتي ها، واقعا زمستان بود. بيش تر صبح ها كه در خانه را باز مى كردم تا به مدرسه بروم، مه غليظى همه جا را پوشانده بود؛ به طورى كه همه چيز در لايه غليظى از مه محو بود. كمى كه از خانه دور مى شدم تا به ايستگاه اتوبوس برسم، كم كم مه رقيق و رقيق تر مى شد تا جايى كه كاملا محو مى شد؛ درست مثل خيالات دوران كودكى كه هر چه بزرگ تر شدم، كمرنگ و كمرنگ تر شد. هوا آن قدر سرد بود كه تا به مدرسه برسم، دستانم چنان يخ مى زد كه مثل لبو قرمز مى شد و ساعت اول درست نمى توانستم مداد را بين انگشتانم بگيرم. يادم مى آيد اگر لباسى شسته بوديم و روى بند حياط پهن كرده بوديم، صبح كه به سراغش مى رفتيم، مانند تكه چوبى خشك شده و قنديل بسته بود. تازه بايد بالاى بخارى آويزان مى كرديم كه اول يخش آب شود و بعد كم كم با حرارت بخارى خشك شود. شب ها هم كفش هايمان را پشت بخارى مى گذاشتيم تا صبح بتوانيم بپوشيم. آن زمان، تعطيلى مدارس بخاطر بارش برف بود، نه آلودگى هوا. تازه با اين همه سرما و برف و باران، كمتر مريض مى شديم و از اين همه ويروس خبرى نبود. تازه همه اين ها كه گفتم در برابر زمستان هايى كه پدر و مادرها و پدربزرگ و مادربزرگ هايمان گذرانده اند، چيزى نيست. دلم براى كودكان امروزى مى سوزد. ذرات آلاينده و مسموم، جاى باران و برف را گرفته و حسرت يك برف بازى حسابى و آدم برفى درست كردن به دلشان مانده است. واقعا هيچ چيز در زمستان به اندازه برف بازى به آدم نمى چسبد. پس چشمانمان به آسمان است و دستهايمان رو به بالا، باشد كه خدا رحمتش را از ما دريغ نكرده و به كودكانمان رحم كند.
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ: سرکار خانم فریبا حقیقی
همیشه سعی می کردم قبض موبایلم بیش تر از شش هزار تومان نشود. یک بار به شوهرم گفتم: _من بسته نمی خرم وتلفن هم زیاد استفاده نمی کنم و بودجهء تلفنی ام می رسد. خوب، باید مراعات می کردم تا سرِحرفم مانده باشم. خدایی هم اهل حرف زدن با تلفن و گوشی بازی نبودم تا… آگهی همراه اول مبنی براعطای اینترنت رایگان برای یوسیم کردن خط های قدیمی؛ شدبلای قبض کم خرجِ من و آن چه که نباید می شد. خط گوشی من به نام شوهرم بود و بعد از اعلام همراه اول به طرح جدیدش، مدام نق می زدکه باید خط را به روز کنیم و از جایزه طرح استفاده کنیم. یکی روز پنج شنبه، به دفتر خدماتی رفت و خط را به روز کرد. بعد از تعویض سیمکارت و دریافت پیام خوش آمد و اعطای جایزه، به سراغِ قبض میان دوره رفتم و اضافه شدن هفت هزار تومن به قبض؛ دود از کله ام بلندکرد. سریع به شوهرم اعتراض کردم و او هم پس ازاستعلام و پرسش از اپراتور، به جوابِ هزینهء یوسیم کردن است، رسید. چندروز اول مدام غر می زدم که قبض من سکته می کند و به حالاهمچین رقمی ندیده و… اما انگار بعدبرایم عادی شد و حساسیتم کم شد وبه زنگ زدن هایم و مدت آن و هزینه اش توجه نمی کردم و هزینه اش به نیمه ماه نرسیده به ده هزار تومن رسید! پیش خودم می گفتم: _ آب که از سرگذشت چه یک وجب ، چه صد وجب! عصر روز جمعه بود و به مشغول کارها و گوش کردن به رادیو بودم. آیات قرآن را هم زمان با پخش برای خودم معنا می کردم؛ به آیهء (ان الانسان لفی خسر) رسیدم و هم زمان با معنای لفظی به عمق آن فرو رفتم. آری، انسان همیشه در خسران و زیان است. چه خسران و زیانی بدتر از پرداختن پول بیهوده و بالاتر از آن هزینهء عمر و وقت؟! تا چند وقت پیش من ریال به ریال هزینهء تلفن را محاسبه می کردم و در کنار آن از صحبت های اضافی و پشت تلفنی دوری… اما حالا مدام تلفن در دستم و بدتر از آن اینترنتی که به عنوان جایزه در نظر گرفته بود. آنلاین بودن برایم جذابیت پیداکرده و سرک کشیدن در سایت های مختلف خبری و کلا بیهوده گذرانی. چقدر این مار خوش خط و خال آرام به تمام روح من نفوذ کرده و مال و وقتم را به یغمابرده.
افسوس بر ریال هایی که خرج حرف های بیهوده شد و افسوس بر وقت طلایی که مغلوب گذارهای بی خود شد.
معتادکردن نسل جوان و پیر در هزارتوی آنلاین بودن و بلعیدن وقت و پول. متفکرانه و ماهرانه این شیطان همراه، برای انسان هایی مثل من، دام هایی رنگین گسترده و اسارت هایی به بهای گزاف از دست دادن و خسران عمر و وقت و پول را به یادگار می گذارد.
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
ریحانه علی عسکری
تاحالا دقت کردین
اولین سوالی که بعد از احوالپرسی از هم می پرسیم چیه؟
مخصوصا از کسایی که یه مدته همدیگه را ندیدیم
شوهر نکردی؟
بچه دار نشدی؟
دخترت عروسی کرد؟
پسرتو هنوز زن ندادی؟
عروست بچه دار شد؟
سخت نگیر
بزارین بچه دار شین
ببر دخترتو دکتر
دست بکار شو
چقدر خوش می گذرونین
یه بار که یه دوستی را بعد از مدت ها دیدم ازش یکی از همین سوالا رو پرسیدم:
_عروسی نکردی هنوز
یدفعه یه دختر هفده ساله که کنارصندلیم ایستاده بودبا عصبانیت گفـت:
_به توچه؟!
شاید پول ندارن عروسی کنن
شاید خونشون جور نیسست
شاید جهازش آماده نیست
شاید باهم مشکل دارن
آخه برای چی می پرسی؟
حرفای اون دختر که با توپ پر بهم گفته شد بدجور مثل پتک تو سرم کوبیده شد:
خیلی وقتا پیش اومده بود برای خودم که با یکی ازین سوالا که کسی ازم پرسیده بود تا چند وقت بهم می ریختم
یا پای درددل بعضیا که نشسته بودم از اینکه حالا یه مشکلی تو بچه دار شدنشون داشتن و به هر دلیل نمی خواستن کسی بدونه گفته بودن
واین که سریع مردم قضاوتشون می کنن که دارین خوش می گذرونید ؛وقتشه که یکم ازین خوشیاتون کم کنین وبزارین بچه دار بشین
یا دخترای مجردی که هزارتا مشکل برای ازدواجشون دارن و متهم می شن به خوش گذرونی
یکم فکر کنیم
طرف مقابلمون الان مشکلاتش را چال کرده گوشه ذهنشو و لبخندش را روی صورتش کاشته, تازه مثل آتیشیه که زیر خاکستر بوده الان ما با یه چوب برداشتیم و آتیشا رو از زیر خاکستر می آریم بیرون ونمک می پاشیم رو زخمی که داره می سوزونه
هرچند که اون سوزش زخم را به روی خودش نمی آره
اینبار وقتی خواستیم بعد از احوال پرسی, از بقیه سراغ بگیریم یه کاری بکنیم
نه توجیه کنیم نه اسم امربه معروف و نهی ازمنکر روی حرفامون بزاریم فقط به این آیه قرآن گوش کنیم:
12حجرات
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ يَأْکُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ
12) اى کسانى که ایمان آورده اید، از گمان هاى بد درباره دیگران ـ که بسیار هم هست ـ بپرهیزید و به آنها ترتیب اثر ندهید، چرا که پاره اى از گمان ها گناه است، و درصدد کشف عیوب مردم برنیایید، و یکدیگر را غیبت نکنید که غیبت مؤمن بسان این است که کسى گوشت مرده برادر خود را بخورد; آیا یکى از شما دوست دارد گوشت برادرش را که مرده است بخورد ؟ شما قطعاً از این کار کراهت دارید; پس غیبت را نیز ناخوشایند بدانید و از خدا بترسید و به درگاه او از این گناهان توبه کنید که خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.
نوشته شده توسط حقوق دان
حجت الاسلام دکتر رسول مظاهری
((نکات مواد۱۱۵۸ تا ۱۲۰۷)
((در اولاد باب ۱ نسب))
نکات ماده۱۱۵۸?این ماده حاوی دو اماره است؛
۱. طفلی که درفاصله بین۶ماه تا ده ماه از تاریخ وقوع نزدیکی بین زن وشوهر به دنیا آید محصول آن نزدیکی است.
۲. چنین طفلی منسوب به شوهر است زیرا فرض است که زن وفادار به شوهر است و با مرد دیگر رابطه جنسی ندارد.
?طفل ناشی از تلقیح مصنوعی نطفه شوهر به زن نیز ملحق به شوهر است و وقوع نزدیکی
??راه متعارف آبستنی مشروع است نه تنها راه آن.
?اماره فراش در صورتی اعتبار دارد که ناشی از نزدیکی بعد از نکاح باشد.
?نکته ماده۱۱۵۹
✍?حاوی اماره نزدیکی بین زن و شوهر است و به همین دلیل گفته شده که هر طفلی که بعد از انحلال نکاح متولد شود ملحق به شوهر است
⚠️شرط مربوط به نگذشتن بیش از ده ماه از تاریخ انحلال تا روز ولادت نیز از اعتبار اماره نزدیکی نمی کاهد.
?نکات ماده۱۱۶۰؛
مثال تزاحم دو اماره ؛ زنی که
??طلاق داده شده پس از گذشتن عده ((سه۳ماه ))شوهر کند شش ماه و نیم بعد کودکی به دنیا آورد.
⭕️حمایت از کودک و اصل تأخر حادث در مورد آبستنی مادر و وقوع نزدیکی بر مبنای الحاق طفل به شوهر.
نکات ماده۱۱۷۲؛ پدر و مادری که نگهداری طفل با اوست نمی تواند از بابت خدماتی که در اجرای تکلیف خود انجام می دهد از دیگری دستمزد بخواهد.
?تکلیف پرداختن هزینه نگه داری مشروط بر این است که
??کودک از نظر مالی نیاز به آن داشته باشد.
?برای الزام به حضانت دادگاه می تواند جریمه مالی در نظر بگیرد طبق ماده۷۲۸دادرسی مدنی سابق.
نکته ماده۱۱۷۳؛ دادگاه م می تواند از مفاد ماده برای عدم رعایت حق تقدم پدر و مادر درحضانت و ضم امین به ولی قهری استفاده کند.
نکات ماده۱۱۷۴
?اجداد پدری و مادری به ویژه جد پدری نیز حق ملاقات با نواده خود را دارند.
⭕️خارج کردن طفل را از کشور بدون _رضایت والدین یا اجازه دادگاه ممنوع ساخته اس و به کسی که حضانت با اوست اجازه نمی دهد جز
?با شرایط یاد شده محل سکونت طفل را تغییر دهد.
⚠️ماده۱۱۷۵ ؛ لزوم رعایت حق حضانت است.
?نکته ماده۱۱۷۶؛ اختیار مادر نسبت به شیر ندادن فرزند خود مشروط به این است،
که تغذیه او به وسایل دیگر ممکن باشد
و در موارد ضروری میتوان اجبار مادر را از دادگاه خواست و در صورتی که ضرری به طفل رسد مسئول است.
?نکته ماده ۱۱۷۷؛ پدر و مادر می توانند کودک را مجبور سازند که در محل انتخاب شده آنان سکونت کند و به حکم دادگاه او را به خانه پدری بازگردانند و ?همچنین است اختیار پدر و مادری که به تنهایی حضانت را برعهده دارد.
نکته ماده ۱۱۷۷؛ تربیت طفل را پدر و مادر به اشتراک به عهده دارند و حق تقدم مادر ویژه نگهداری است باروجود این در اختلاف سلیقه ها از نتایج ریاست شوهر برخانواده تقدم اراده اوست.
⚠️ماده۱۱۷۹، حق تنبیه برای والدین در حدود متعارف را بیان می کند.
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ؛ سرکارخانم فریبا حقیقی
کاش می شد زمان به عقب برگردد و در قطعه ای به نام مدرسه، بایستد. همان قطعه ای که بوی بهشت می داد و طعم دوستی. آن جایی که تمام داشته هایمان را رو کردیم و امروز دست خالی ماندیم و در عاریهء گذشته خیال می گذرانیم. صبح ها با آرزوی چند دقیقه خواب بیش تر بیدار می شدیم و دریغ از خواب هایی که روزگار برایمان دیده بود! گمانمان به جدایی هم نمی افتاد، حتی به وداع هم نیم نگاهی نداشتیم چه رسد به پر کشیدن ها و رفتن ها… کاش می دانستیم این روزها چقدر گدایی می کنیم. همان چند دقیقه بیدار بودن و در کنار هم ماندن ها را. کاش می شد همان چند کلاس و تکه حیاط مدرسه را درون جعبه ای شفاف گذاشت و اطرافش حصارهای طلایی کشید و تا ابدهمان گونه خالص و روشن، نگاه داشت. کیف و کتاب و مانتوی مدرسه تنها یک نشان برای دانش آموزی نبود؛ بلکه یک ادعا بود بر تمام مدعاهای عاشقی و دوستی. دوستان بلبلان سرمست بودند که از آسمان تیرهء جدایی هیچ گزندی نمی دیدند، اما امروز ای کاش ها شده مُهر تمام نامه های بی آدرس و نشان…
آخرین نظرات