این منم یک زن زنی که زنیت خود را با تمام توان انکار کرد؛ به کارهای مردانه پرداخت تا نشان دهد از جماعت مذکر چیزی کم ندارد. زنی که همه او را شیر زن خواندند و برای پیش برد کارهایشان او را جلو انداختند با لفظ هایی که به کار بردند: _خودت می توانی یا بیام کمکت؟ و من با غرور کاذبی که نمی خواستم جریحه دار شود سخت ترین کارها را به خود تحمیل کردم تا به خودم و دیگران ثابت کنم می توانم. بدین ترتیب من از یک زن، به کمک راننده، عمله و وردست مکانیک تبدیل شدم؛ شدم پسر خانواده، و چه دیر متوجه شدم که انتهای راهی که می روم سرابی بیش نیست. حالا بعد از گذشتن پانزده سال، وقتی به آستانه سی سالگی رسیدم؛ وقتی دیگر توان بدنی سابق را ندارم و واقع بینی بر هیجانات و غرور کاذبم غلبه کرد؛ فهمیدم: فهمیدم یک زن در نهایت یک زن است. زنیت یک عنوان صِرف و ساده نیست؛ زنیت عنوانیست که روی آن اخلاق مداری زنانه پیاده شده؛ جسمش زنانه است، روح لطیفش هیچ سنخیتی با روح مردانه ندارد. در مواقع سختی می شکند؛ ناملایمات او را پیر می کند ؛ زنی که حتی تعداد موهای سرش را می شمارد و طاقت دیدن چین و چروک صورت، و پیری دست هایش را ندارد. زنی که دست هایش با جابجا کردن مصالح ساختمانی ملتهب می شود و با بوی مواد شیمیایی حالش بهم می ریزد. به ناگاه چه زود دیر می شود و من وقتی متوجه اشتباهاتم شدم که مردی شده بودم در کالبد زنانه، زنی با دست های زمخت و پیر، با صورتی که آفتاب آن را بی رحمانه بدون توجه به جنسیتش سوزانده با جسمی که تحمل کمترین بار را نیز ندارد و با روحی که دستخوش تحریف شده زنی که بعد از نابود شدن غرورش، لذت داشتن فرزند را می فهمد. زنی که از کار خسته است گاهی دوست دارد تا لنگ ظهر بخوابد یا برای خود قرمه سبزی درست کند و آرامش خانه را می خواهد بدون هیاهوی بیرون و کار و گرانی و… اما همه مرا یک مرد می بینند و توقعشان از من همان آدم سابق است؛ یک “شیر زن” من یک زنم زنی که از مرد بودن خود پشیمان است.
موضوع: "روایت تولیدی"
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکارخانم لیلا باباربیع
یک ماه بر سر یک سفره تطهیر محمدی بودیم. بر لبان منتظر بر عرضه حاجات و دل هایی که در بارگاه حق مانوس گرفت؛ تا شاید موهبتی شریک لبان ملتمسش شود. چه شب هایی که باران دیدگانمان بر دل لطیف سحر روانه شد به تمنای عرفان. من و تو هم هم پیمان شدیم که بر چشمه راز و نیاز الهی میثاق بندیم. ای دل! تو با من عهد کردی که دگر جز یاد تطمئن القلوب چیزی در دل شب گرفته هویدا نکنی. صدبار توبه شکستیم و رحمت الهی ما را فراگرفت. من ماندم و تردید؛ همانا تو رحمت الهی عالمگیری.
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
ریحانه علی عسکری
یادم می آید که هنوز تکلیف نشده بودم؛ تصمیم گرفتم روزه بگیرم.
سحر از خواب بیدار شدم و همراه خانواده ام سحری خوردم. روزهای زمستان بود و روزها کوتاه.
روزه گرفتن برای من مشقت نداشت بخصوص که روزهای ماه رمضان کوتاه بود.
با خوشحالی مخصوص خودم, راهی مدرسه شدم.
با دوستانم سلام علیک کردم. یکی از دوستانم طبق عادت روزهای ماه رمضان پرسید:
-کی امروز روزه گرفته؟
- با افتخار سرم را بلند کردم و گفتم من. (خدا اخلاص بده:)
دوستم سری تکان داد و چیزی نگفت.
کلاس شروع شد؛ یکی از بچه هایی که طبق عادت دیر می آمد با صورت قرمز شده از سرما وارد کلاس شد درحالی که یه جعبه گز در دستانش بود.
معلم از مناسبت جعبه گز پرسید جواب داد:
- صاحب برادری شدم این شیرینی آن است.
گزها را جلوی تک تک بچه ها گرفت من هم یک گز برداشتم.
معلم به بچه ها گفت که آن را برای زنگ تفریحشان بگذارند.
بلاخره کلاس تمام شد بچه ها پلاستیک گز را باز کردند و خوردند.
من هم به تبع آن ها, پلاستیک گز را باز کردم و آن را در دهانم گذاشتم.
به محض این که بچه ها مرا درحال خوردن گز دیدند خندیدند و گفتند:
_ روزت باطل شد.
حس بدی که آن زمان داشتم را هیچ موقع فراموش نمی کنم؛ شروع کردم با صدای بلند گریه کردن.
معلم وارد کلاس شد و از ماجرا آگاه شد.
بعد هم لبخندی زد و گفت:
_ فراموش کردی اشکالی نداره , روزه ات صحیحه.
شیرینی این حرف معلم, از شیرینی هدیه ای که فردا از مادرم به مناسبت اولین روزه داریم گرفته بودم بیش تر بود.
تهیه شده توسط واحد پژوهش مدرسه سرکارخانم مهرالسادات قدوسی
1-واژه شناسی ها برای تعریف واژه های موجود در تحقیق از آنها استفاده می شود و بستگی به نوع واژه دارد؛ یعنی ابتدا محقق باید مشخص کند واژه ی مورد نظر در اصل فارسی است یا عربی و یا زبان دیگر. هیچ گاه نباید برای واژه عربی به کتب لغت فارسی مراجعه کرد. این گونه مراجعه ای از اعتبار مطلب می کاهد و گاه منجر به اشتباه میشود. واژه شناسی های فارسی 1- لغت نامه بزرگ: دهخدا شامل بخش بزرگی از واژگان ادبی زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آن هاست. با این وجود این لغت نامه فاقد بخش اعظم واژگان علمی و صنعتی فارسی است که بیشتر در دهه های بعد پس از تالیف این لغت نامه به حوزه زبان فارسی وارد شدند. 2- فرهنگ معین: یکی از فرهنگ های مهم واژگان فارسی است. نویسنده این فرهنگ دکتر محمد معین بوده و ناشرآن انتشارات امیرکبیر است.این فرهنگ نامه اولین بار در سال ۱۳۵۰ پس از فوت دکتر محمد معین با همت مرحوم دکتر جعفر شهیدی چاپ گردید. فرهنگ معین در شش جلد تدوین شده است. واژه شناسی های عربی صدر اسلام برای تعریف لغوی واژه های عربی ابتدا باید مشخص کرد که به دنبال شناخت معانی واژه های صدر اسلام است یا واژه های معاصر. اگر به دنبال شناخت واژه های قرآن و احادیث و از این قبیل است باید به کتب نزدیک به عصر نزول آیات و صدور روایات مراجعه کرد. در مراجعه به این کتب ابتدا باید با ترتیب و نوع چینش واژه ها آشنا بود؛ زیرا برخی از این کتب به ترتیب حروف الفبایی از حرف اول ریشه, برخی ترتیب الفبای حرف آخر ریشه و برخی به ترتیب مخرج حروف از حلق و دهان است . برخی از مهم ترین واژه نامه های عربی برای شناخت معانی واژه ها در صدر اسلام عبارتند از: ۱ - العین خلیل بن احمد فراهیدی 2- معجم مقاییس اللغة ابن فارس ۳-مفردات الفاظ القرآن حسین بن محمد راغب اصفهانی (فقط واژه های قرآنی) ۴- از سحاح جوهری ۵- مجمع البحرین فخرالدین طریحی( شامل واژه های قرآن و حدیث) برای شناخت فرق بین لغات مترادف ناقص در عربی کتاب فروغ اللغة ابن هلال عسگری و سید نعمت الله جزایری باید مراجعه نمود. واژه شناسی های عربی معاصر برای شناخت واژه های بعد از صدر اسلام یا واژه های معاصر به دونوع از کتب لغت می توان مراجعه کرد: - کتاب لغت یک زبانه: برخی از مهم ترین این کتب عبارتست از: لسان العرب ابن منظور, تاج العروس حسینی زبیدی المصباح المنیر فیومی التحقیق حسن مصطفوی المعجم الوسیط ابراهیم انیس ,اتیه صبالحی, محمد خلف الله احمد, و عبدالحلیم منتصر کتب لغت دوزبانه عربی به فارسی: برخی از مهم ترین این کتب عبارتند از: فرهنگ ابجدیه بوستانی فرهنگ جامع نوین لویس مالوف ترجمه احمد سیاح فرهنگ معاصر هانس وبر ترجمه آذرتاش آذرنوش فرهنگ لاروس خلیل جرم (به ترتیب حروف الفبای مشتق) المنجد لویس مالوف 2- اصطلاح شناسی ها برای تعریف اصطلاحی واژه های موجود در تحقیق از آنها استفاده می شود که دو گونه اند : -دایره المعارف ها( دانشنامه های عمومی و تخصصی) معجم اصطلاحات ( شامل رساله های تعریف, اصطلاح نامه ها و فرهنگ اصطلاحات ) دایره المعارف ها گاهی باید تحقیق را از منابع عمومی آغاز و از طریق مطالب و ارجاعات آن ها به سمت منابع تخصصی حرکت کرد. بنابراین باید به دایرة المعارف ها مراجعه کرد . مدخل های دایره المعارف ها به نحوی نوشته می شوند که تمامی مطالب, یک حیطه را درسطح مخاطب عمومی توضیح می دهند و از این لحاظ حد و مرز یک موضوع را برای پژوهش گرمشخص می کنند. همچنین منابع موجود در پایان مقالات آن بهترین منابع موجود در آن حیطه هستند و مراجعه به بخش منابع موجود در مقالههای دایرةالمعارفی به آشنایی پژوهشگر با اصلی ترین منابع موجود در آن حیطه کمک میکند. معرفی دایره المعارف های عمومی دایره المعارف بزرگ اسلامی دانشنامه جهان اسلام دایره المعارف تشیع دانشنامه ایران و اسلام که ترجمه برخی از دانش نامه دانشنامه اسلام Encyclopedia of ISLAM (Brill) است دایره معارف جهان نوین اسلام دایرة المعارف مصاحب دانشنامه ایران ویکی پدیا که به صورت اینترنتی در دسترس است و اعتباری کمی دارد ؛زیرا دائم در حال ویرایش مطالب توسط افراد مختلف است.
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
ریحانه علی عسکری
برآشفته گفت:
-بستنی فروشه سر میدون, ساعت هفت باز می کنه مردمم ازش بستنی می خرن می برن تو ماشین می خورن.
خب یکی دو ساعت دیرتر باز کن؛ خدا برکتشو به مالت می ده. یکم برای دینت خرج کن مگه چی می شه؟
انگار نه انگار ماه رمضونه.
قدیما کساییم که نمی خواستن روزه بگیرن پا می شدن یه لامپ روشن می کردن و می خوابیدند؛ انقدر حیا داشتند که خجالت می کشیدند بگن ما روزه نمی گیریم الان چی؟
حرمت ماه رمضون چی؟
مرد چهل ساله داره جلوی دختر 11ساله که روزه اس آب می خوره…
حق با او بود این روزها انگار دیگر بوی ماه رمضان هم نمی آمد, استخرها باز, رستوران و کافی شاپ ها باز و مردمی که روزه دار نبودن خود را فریاد می زدند.
در خیابان قدم می زدم و به حرف هایش فکر می کردم از خودم پرسیدم:
-من چه قدر مقصرم؟
ترس, ترس, ترس
من می ترسیدم آدمی را که در خیابان عملا روزه خواری می کند را نهی از منکر کنم همیشه با خودم فکر می کردم این ها که گوش نمی دهند چه فایده؟
بهتر است سکوت کنم
یا فکر می کردم اگر بگویم واکنش بدی می بینم احتمالا ناسزایی, ضرب دستی, چیزی
اما حرفش در گوشم زنگ می زد:
-یکم برای دینت خرج کن مگه چی می شه؟
من هم مثل بستنی فروش میدان, برای دینم خرج نکرده بودم او از ترس کم شدم رزقش, من از ترس برخورد بد دیدن.
با این فکر به اتوبوس رسیدم و سوار شدم.
دختری روی صندلی اتوبوس, مشغول خوردن لقمه نان بود درحالیکه هدفون داخل گوشش گذاشته بود.
ترس به من گفت:
-این که هدفون تو گوششه نمی شنوه بهتره چیزی نگم فایده نداره.
الان تازه سوار اتوبوس شدم وقت گفتنش نیست یه وقت یه چیزی بهم می گه.
این که گوش نمی ده نگم بهتره.
اما باز هم حرفش در گوشم زنگ زد:
- یکم برای دینت خرج کن مگه چی می شه؟
عرق سردی پشت کمرم نشسته بود دل به دریا زدم واشاره کردم که هدفون را بردارد
گفت:
- می شنوم بفرمایید.
گفتم:
- ببخشد عزیزم, شرمنده, اگه می شه لقمتونو یه جایی بخورین که مخفی باشه محل رفت و آمد مردم نباشه به هرحال ماه رمضونه و مردم روزه ان درست نیست.
لبخند زد و گفت:
-یه لحظه معدم سوخت؛ گفتم چند لقمه بخورم بهتر بشم ولی چون شما گفتی چشم.
انگار از بلندی پرتم کرده بودند باورم نمی شد به حرفم گوش داده باشد و برخورد بدی نکرده باشد آخر هم موقعی که خواست پیاده شود لبخندی زد و خداحافظی کرد.
از اتوبوس که پیاده شدم لرز کرده بودم انگار از یک رقابت و امتحان سخت بیرون آمده باشم.
مسیر بازگشت که سوار اتوبوس شدم دختری را همراه مادرش دیدم که از بطری آب معدنی که در دست داشت می خورد.
این بار هم لبخندی زدم و بعد از سلام و معذرت خواهی از او خواستم که حرمت ماه مبارک را نگه دارد جواب داد:
-اصلا یادم نبود که ماه رمضونه.
مادرش هم گفت:
-درست میگین حق با شماست
این بار نه یخ کردم نه ترسیدم, انگار برایم عادی شده بود در عوض احساس نشاط کردم
احساس این که شاید برای دینم کاری انجام داده ام.
آخرین نظرات