نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری سر کلاس کلام نشسته بودیم. استاد که دختر جوانی بود از جای خود بلند شد و روی صندلی یکی از بچه ها، کنار دیوار نشست. صندلی استاد از بیرون کلاس دید نداشت و اگر کسی از بیرون نگاه می کرد فکر می کرد استادی سر کلاس… بیشتر »
کلید واژه: "شیطنت"
هر روز عصر موعد کلنجار رفتن من با پسر نوجوانم بود، موضوع بحثمان هم جمع کردن و شستن جوراب هایش بود. آنروز عصر دیگر خونم به جوش آمده بود و با عصبانیت گفتم: _ دانیال جوراب هایت را جمع کن و بگذار دم حمام . او هم به رسم نوجوانی و پسر بودن گفت: _مامان ولش… بیشتر »
آخرین نظرات