ماجرای قصه یمان از اوج گرمای سالی شروع می شود : داخل یک کانال، کانالی که اطرافش پر از میدان مین است دشتی بسیار دلنشین. یکی از رزمنده ها روی زمین افتاده با پایی که دورتر از بدنش به جای مانده … رنگ و روی یکیشان از فرط تشنگی پریده است و لحظاتی قبل… بیشتر »
کلید واژه: "#جنگ"
عباس رحیمی رزمنده: در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند. از قضا الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود. یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپ خانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا… بیشتر »
آخرین نظرات