ماجرای قصه یمان از اوج گرمای سالی شروع می شود : داخل یک کانال، کانالی که اطرافش پر از میدان مین است دشتی بسیار دلنشین. یکی از رزمنده ها روی زمین افتاده با پایی که دورتر از بدنش به جای مانده … رنگ و روی یکیشان از فرط تشنگی پریده است و لحظاتی قبل… بیشتر »
آخرین نظرات