نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم فاطمه سلیمیان
مثل همیشه زود به گلستان شهدا رفتم. همان طور که داشتم راه می رفتم نظرم به سمت قبری افتاد که بین درختان بود و اطرافش پر از گل های شمعدانی. جلوتر رفتم‘روی قبر را دیدم . یک قبر ساده که فقط رویش نوشته فرزند روح الله. یک قبر جمع و جور که یک قهرمان تکه تکه شده در آن آرمیده اما بی نام و نشان. یک قبر خالی و خاک گرفته که مادرش پیشش نبود. شهید گمنام یعنی بی مادر… مادری که شاید روزی بین هزاران هزار قبر به دنبال پسرش می گردد به امید اینکه بیابد آن فرزند رشید را. گمنام یعنی پر از تنهایی، پر از آرزوهایی که وصال نیافت. شهید گمنام یعنی مانند مادرش حضرت زهرا (س) است. گمنامی یعنی درد بی مادری کشیدن و گمنام ماندن برای رسیدن به معشوقه ی خود. گمنام یعنی یک پلاک یا شاید چند تکه استخوان یا یک لباس پاره و خونی یا…. گمنام یعنی سرباز امام زمان که مثل من و تو بی معرفتی نکردند. نتوانسنتد تحمل کنند آوارگی مهدی فاطمه (س) را… گمنام یعنی…
آخرین نظرات