نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ کوثر ولایت:
سرکار خانم فریبا حقیقی:
چند سال از زندگی مشترکمان می گذشت و خرید کادوی روز تولد همسر جان معضلی شده بود برای من.
طی این چند سال هر نوع کادویی برای او خریده بودم و پایان هر کادو خریدن و تولدگرفتن فقط دهن کجی و ایرادهای بنی اسرائیلی می شد.
این بار تصمیم گرفتم فقط گُل بخرم و تولد را با یک دسته گُل تبریک بگویم، گرچه شاخه گُل خریدن، همراه با کادوهای قبلی چیزی عادی بود اما این بار تمرکز روی یک دسته گُل بود.
گُل نمادعشق و عمق احساسات از آن جا که بوی خوشِ ذاتی و زیبایی ظاهری دارد مورد توجه عاشقان و دوستان است؛ من در گُل فروشی چند گل زیبا را انتخاب کردم.
جناب گُل فروش بعد از جمع آوری و تزئین گُلها، اسپریی را از کشوی میز بیرون آورد و گُل ها را عطرآگین کرد و تحویل من داد.
به گُل ها خیره شده بودم و در حسرت بوی ناب و بِکر گُل، دسته گُل به دست، راهی خیابان شدم در حالی که در فکر رخنه ریا و دروغ در گُل فروشی بودم. ظاهر سازی و ریاکاری در کنار هم.
چند دختر که نشان دانشجو بودنشان، در دستشان بود را دیدم. دخترانِ جوان با آرایشی غلیظ!
یاد کمپین های دهه محرم افتادم که مردم را دعوت به عدم خرج برای عاشورای حسینی می کردند.
چرا کمپین های باکلاس و توجیهی را برای عدم آرایش و وسایل آرایشی به کار نمی برند و کمپین نه به این ظاهرسازی و ریاکاری را برقرار نمی کنند؟
ریا و تزویر از هر نوعی که باشد مذموم و کثیف است؛ حتی اگر به پاشیدن چند قطره عطر برای خوشبو کردن گُل ها باشد؛ ظاهرسازی در قیافه، دوستی، میهمانی و….
ای کاش کمپینِ نه به ریا و فریب به راه می افتاد تا هشتک های دروغین را از واقعی تشخیص دهیم و دریابیم.
آخرین نظرات