نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم فریبا حقیقی
ضرب آهنگ قدم هایش بر زمین، تلاطم عالم را می نواخت.
عاشقانه ترین وضویش را می گرفت و در فکر دیداری بهشتی، زمزمه گر دردهای انبوه بر قلبش بود. دیدار به وقت نماز تنظیم شده و رفتن به وقت طلوع.
سجده اش را طولانی کرد تا بیاید و ساعت دیدار را نزدیک تر کند. ضربه ای بر فَرق عدالت کافی بود تا فوران شهادت را به یاد اندازد.
یل میدان، پهلوان اسلام؛ اینک خاضعانه بر خاک نشسته بود تا شرمندگی های قوم جاهل بیش تر عیان شود. ضربه هایی مدام بر پیکر اسلام خورده اما! اسلام ماندگارمی ماند با اشک یتیمانش و شهادت سربازانش. پهلو شکسته در کنار فَرق شکافته می نشیند و نهالی را به خون می نشانند. کوردلان باور نداشتند حباب های خیالاتشان با ضربه های شمشیر کینه توزشان، بر باد بنشینند.
راه سرخ شهادت از در و دیوار آغاز و تا ابدیت ظهور امتداد می یابد.
آخرین نظرات