نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم فریبا حقیقی
شب های قدر دوران کودکی با التماس به مادر برای رفتن به مسجد و بازی با دیگر کودکان گذشت. دوران نوجوانی با وعده های دوستان در شب های قدر و دورهمی های شب قدری را با چاشنی غرغرهای زنان مسن، سپری کردم. همان روزهایی که معمای غر زدن ها برایم حل نشده بود و این که مدام می گفتند نماز بخوانید و قرآن. اما رسید دورانی که شیفتگی شب های قدر برایم روشن شد و شمارش روزهای ماه رمضان برای رسیدن به شب های قدر؛ فهمیدم این که چرا قدیمی های مسجد می گفتند: این شبها بی بازگشتند. نزدیکی آسمان به زمین برای چیدن ستاره های آرزو، راهی روشن رو به خدا و این که سرنوشت رامی توان با دل نوشت.
قدر و منزلت شب های قدر را به زور نمی توان فهمید، آن گونه که قدیمی های مسجد می خواستند برای ما نوجوانان آن روزها معناکنند. قدر را باید با دل و جان فهمید تا این که ماندگار بماند و دلچسب. وقتی دختران نوجوان، شب های قدر در کنار هم به شوخی و خنده مشغولند، آرزو می کنم زودتر قدر و منزلت شب های قدر را با گوشت و پوستشان دریابند و دلخوشی های دو دنیایشان تکمیل شود.
آخرین نظرات