نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ:
مهربان
یادم می آید آن روز را که دیگر نتوانستم در شهر خودم بمانم و مجبور به ترک دیار شدم. عجب حال بد و بی مثالی داشتم. با این که پدرم و رفیق هایش تمام تلاششان را کردند تا بمانیم، در شهر خودمان بمانیم؛ اما نشد، نشد و حال من هم دیگر خوب نشد تا اینکه… گاهی به این فکر می کردم که تلاش های پدرم و دوست هایش بی نتیجه ماند و شهید شدن تک تکشان فقط اوضاع روحی من را پیچیده تر می کرد.
_ اینکه جسد آن جوان مردان چه شد و دشمنان سرزمینم، شهرم، دینم، و آزادی ام، چه بلایی بر سر جسدشان آوردند؛ بماند _اما، اما تمام شد و پایان آن شب سیه، سپید شد. هرچند سپیدی ای از جنس خون. خوشحالی بعد از پس گرفتن شهرم به قدری برایم بکر و خالص بود که تمام روزهای تلخ گذشته را به باد فراموشی سپردم. حتی تمام انتظارهای طاقت فرسایم را.
آن روزها هر سپیده دم بر دیوار کاهگلی حیاط خانمان یک خط سیاه می کشیدم به علامت بودن دشمن، و نبود من در شهرم خرمشهر. به امید چنین روزی، روز پیروزی، شب ها را صبح می کردم. بلاخره آمد. دستان خدا به کمک خدا جویان آمد و من نیز روی تمام این خط های سیاه دیوار کاهگلی مان را خط سفید کشیدم و به خود گفتم دیگر آن ۵۷۸ روز دوری تمام شد.
دیگر نوبت وصال است. شادیم دو چندان می شد. وقتی خانواده شهدا هم پا به پای ما، در مسجد زخمی خرمشهر، جمع می شدند و با نماز شکر به دستان خدا بوسه می زدند. پرچم کشورم بر فراز پل شهر، چنان خوش رقصی می کرد که خرابی پل کمتر به چشم می آمد. آخر، فداکاری ها، مقاومت ها، جان فشانی ها و تلاش ها به چشم می آمد همان ها که از جنس ساختن بودند نه سوختن. روزی که صدای مرد خوش خبر را شنیدم تعبیر الله اکبر اذان نمازهایم را دانستم.
_شنوندگان عزیز توجه فرمایید: خرمشهر آزاد شد. این جا بود که ثمره خون های زنجیروار شهدای مقاومت که به شهدای آزاد سازی شهرم وصل می شد را دیدم. و امروز مردی که در جایگاه رهبری انقلاب ایستاده و همین فراز و نشیب های مرا نیز چشیده این چنین می گوید: خرمشهرها در پیش است. پ.ن: این جمله برای من جمله امام را تداعی می کند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. تداعی ای از جنس نوید. از جنس امیدی که در دلش جان فشانی ها و خون دل ها خوردن باشد و نه از جنس ترس و عقب نشینی. برداشتم این است که آزادسازی جغرافیایی یک شهر، مقدمه ی آزاد سازی افکار دست خورده ی ذهن ها از اسلام باید باشد. یعنی نجات عقاید به حقمان از دستمالی کردن های دشمن.
یعنی بیرون کشیدن فرزندانمان از چنگال سرطان آفات آخرالزمانی. من هر چه در این سخن رهبرم می نگرم فقط طلبش از حسینی ها و زینبی ها را می شنوم. از مرد میدان گفتنش می شنوم. مرد میدان شویم که خرمشهرها در پیش است. نصر من الله و فتح القریب
آخرین نظرات