نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم فریبا حقیقی
مطابق رسم چندین ساله که در شب میلاد حضرت علی (ع) مسابقه نهج البلاغه برگزار می شد، امسال هم مسابقه ای از نامه های آن عزیز’ مطرح شد. البته سال های قبل در مسجد محل’ ولی امسال سوال ها به خانه برده و در خانه جواب داده می شد. جواب دادن سوال ها را برای فرصتی که سرم شلوغ نباشد گذاشته بودم.
روز سیزدهم فروردین فرصت را مغتنم شمردم و وقتی بقیه خانواده مشغول گفتگو و گذران روز بودند، به جواب دادن پرداختم. صحبت اهل خانه به دلیل رانندگی بد چند نوجوان با موتور، به تربیت نسل جوان و چرایی آن معطوف بود. برایم جالب بود که نامه حضرت به فرزندشان امام حسن (ع)، حاوی نکات تربیتی بود، اما بی خیال اظهار نظر شدم تا مبادا اَنگ منبر رفتن بگیرم. دختر خواهر شوهرم به طرفم آمد و گفت:
_ (زندایی الان وقت درس خوندنه)؟ خندیدم و گفتم:
_ این درسی که من می خونم به درد همه می خوره. و با صدای بلند همان قسمت از نامه را برای او خواندم. تعجب کرد و پرسید:
_(حضرت علی روان شناسی خونده بودن)؟ با معنی خاصی سرم را تکان دادم. گفتگوی من و دختر خواهر شوهرم، نظر پسرم و پسرخواهر شوهرم را جلب کرد، آن ها هم به ما ملحق شدند و گوشی را از من گرفتند و بقیه نامه آن حضرت را بلند بلند خواندند.
ناگهان جو عوض شد و سوال و جواب ها به طرف نهج البلاغه و آگاهی حضرت علی(ع) در تمام موارد عصر گذشته تا حال، کشیده شد.
سهم من هم پیدا کردن جواب سوال ها و همچنین شیفته کردن چند نوجوان به خواندن یکی از نامه های زیبای مولای متقیان بود. البته من این نعمت را مدیون دوستانی هستم که سعی در معرفی هرچه بیش تر نهج البلاغه در حوزه های علمیه دارند.
آخرین نظرات