بحث هفته گذشته زاویه دید من راوی، یا اول شخص بود. در ادامه بحث زاویه دید، زاویه دید دانای کل محدود به ذهن یکی از شخصیت ها، و زاویه دید دانای کل نامحدود را پی می گیریم در دانای کل، دیگر راوی یکی از شخصیت های داستان نیست؛ بلکه کسی بیرون از داستان است که از بالا سیطره بر داستان دارد و آن را روایت می کند. همانطور که گفته شد این نوع روایت خودش دو گونه است:
1- دانای کل محدود
2- نا محدود در دانای کل محدود ما داستان را از ذهن یکی از شخصیت ها روایت می کنیم. راوی فقط هم از ذهن و درونیات او خبر دارد، در اینجا ما فقط از درونیات حسن خبر داریم از بقیه شخصیت ها فقط ظاهرشان را می توانیم روایت کنیم. هر جایی هم که حسن هست را روایت می کنیم مثلا: حسن می رود منزلش ما، منزل را روایت می کنیم. خلاصه دوربین همراه با حسن است. اما در دانای کل نا محدود، محدودیتی به این لحاظ وجود ندارد. در نامحدود راوی بر همه چیز و همه ذهن ها آگاهی دارد. بحث بر سر همین است. در دانای کل نا محدود گفتیم که روای از ذهن همه شخصیت ها می تواند روایت کند. مثلا می تواند بگوید: حسن توی ذهنش گفت: امشب باید کار را تمام کنم. رضا که کنارش نشسته بود هم همین فکر را می کرد. دانای کل همان سوم شخص است که به محدود و نا محدود تقسیم می شوند دانای کل محدود، روایت محدود است به ذهن یکی از شخصیت های داستان. نویسنده در داستان، همراه این شخصیت است ؛در کنار این شخصیت است. مثالش در داستان پیر مرد و دریاست از همینگوی جنایات و مکافات در پیر مرد و دریا داستان را همراه با پیر مرد می خوانیم، هر جا پیر مرد هست را می بینیم سووشون هم زاویه دیدش محدود به ذهن و حضور زری هست. الان در جنایات و مکافات ما داستان را از اول تا آخر همراه با راسکلینیکف پی می گیریم. در پیر مرد و دریا هم همراه با پیر مرد ماهی گیر هستیم. در سووشون همراه با زری هستیم فقط از ذهن و درونیات این شخصیت خبر داریم مثلا در جنایات و مکافات نویسنده راوی فقط از ذهن راسکلینیکف خبر دارد :
مثلا: راسکلینیکف با خود اندیشید، یا با خود گفت یا … ولی دیگر مثلا نمی گوید مادر راسکلینیکف با خود گفت: …فقط از ظاهر مادر خبر دارد. در بقیه رمان های ذکر شده هم همچنین در سووشون دیگر از از ذهن یوسف خبر نداریم. ولی در دانای کل نامحدود قصه فرق می کند بیش تر دانای کل نامحدود را سوم شخص می گویند، در نامحدود نویسنده راوی است و به گونه ای خالق همه چیز است و از همه چیز با خبر است؛ از درونیات و ذهن همه افراد داستان خبر دارد؛ از همه جای داستان خبر دارد و سرک می کشد و حضور می یابد. دانای کل محدود که مثلا پیر مرد و دریا بود، نویسنده هر جا را که پیر مرد حضور داشت روایت می کند ولی در نا محدود یک وقت صحنه ای را روایت می کند که در آن شخصیت اصلی است و یک جایی را روایت می کند که در آن شخصیت فرعی است و … در نامحدود نویسنده یا همان راوی از حال، گذشته و آینده افراد با خبر است و به راحتی از آن ها نقل مطلب می کند. جای خالی سلوچ از دولت آبادی و کلیدر دولت آبادی و نیز برادران کارامازوف داستایفسکی از این دست داستان هایند. این سه نوع زاویه دید:
1- من راوی 2- دانای کل محدود 3-دانای کل نا محدود
پر کار برد ترین وبهترین زاویه دیدها هستند. زوایه دید دوم شخص هم هست که بسیار کم از آن استفاده می شود. در این نوع نویسنده شخصی را مورد خطاب قرار می دهد: تو رفتی. نگاه کردی اما او نبود. خواهرش بود و تو ناامید برگشتی و … نامه نگاری هم نوعی از این زاویه دید است تکلیف این جلسه: دوستان یک صفحه روایت، داستان یا خاطره را با سه نوع زاویه دید جدا گانه برای هفته بعد بنویسید.
آخرین نظرات