نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ کوثر ولایت:
سرکار خانم صفورا صیرفیان پور
انسان سخت فراموشكار است يا شايد به راحتى مى تواند خود را به فراموشى بزند.
از غدير مى آموزم كه چون برخى فراموشكار نباشم. مى آموزم كه اتمام حجت خدا و رسولش را به نسيان نسپارم. مى آموزم كه دائم با خود تجديد عهد و پيمان كنم تا يادم نرود چه ديده و چه شنيده ام. از غدير مى آموزم كه چشمانم را خوب باز كنم و بدل را بجاى اصل نگيرم. حق را وا ننهاده و راه باطل را پيش نگيرم.
براستى آن ها چگونه توانستند اصل را وا نهاده و دل به بدل خوش كنند؟ چگونه توانستند دستشان را از دستان على بيرون آورده و به دست ديگرى بسپارند؟ حتما قلب هايشان مهر خورده و پرده اى جلوى چشمانشان را پوشانده بود.
نفس آدمى، گاه تا آن جا پيش مى رود كه مى تواند حافظه او را نيز پاك كند. از يادش ببرد كه روزى با على دست بيعت داده بود و به پذيرش ولايتش سوگند خورده بود. شاهدان غدير، در امتحان خود شكست خوردند.
انگار اصلا آن جا نبوده و به پيامبر و وصى برحقش لبيك نگفته بودند. چگونه توانستند پرده بر بزرگترين حقيقت تاريخ كشند و آن را زير سايه تعصبات و هواى نفس و دنيا طلبى خود ناديده بگيرند؟
تاريخ، بزرگترين درس عبرت است. بايد از غدير و غديريان آموخت. آموخت كه ما آدميان گاه چنان اسير هواى نفسيم كه حتى آن چه را هم كه به چشم خود ديده ايم، به راحتى انكار مى كنيم.
واى بر شاهدان آن روز كه با چشم خويش ديدند و با زبان خويش اقرار كردند و با دست خويش بيعت كردند و بعد پشت پا به همه چيز زدند.
تاريخ جريان دارد. پليدان و كوردلان دست از تلاش برنداشته و پس از گذر سال ها و قرن ها هنوز هم مى خواهند من و تو، غدير و على را فراموش كنيم. خيال خامى است! غدير به ظهور مى پيوندد.
آخرین نظرات