غرق خواب بودم که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم که می گفت: _ «همه اش تقصیر این رضاست چقدر بهش گفتم من یک یخچال خوب می خواهم، من ندارم چند سال یکبار هزینه کنم و یخچال بخرم.» سریع پا شدم و به سمت آشپزخانه رفتم، مادرم را دیدم که نشسته و سرش را گرفته.… بیشتر »
آخرین نظرات