غرق خواب بودم که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم که می گفت:
_ «همه اش تقصیر این رضاست چقدر بهش گفتم من یک یخچال خوب می خواهم، من ندارم چند سال یکبار هزینه کنم و یخچال بخرم.» سریع پا شدم و به سمت آشپزخانه رفتم، مادرم را دیدم که نشسته و سرش را گرفته. تا چشمش به من افتاد گفت:
_ «بیا ببین این هم دسته گلت، هی بگو جنس ایرانی بخر.» گفتم: مگه چی شده.
گفت:«ببین فرش زیر یخچال خیس شده .» راست می گفت آب هایی که در اثر سرد شدن مواد خوراکی داخل یخچال ایجاد می شد در اثر ریخته شدن روی یک ظرف که روی موتور بود تبخیر می شد، این تبخیر صورت نگرفته بود، آب ها سرریز شده بود.
گفتم: _ مادر من، تا این کالا خریده نشود و مورد استفاده قرار نگیرد که عیبش مشخص نمی شود.
ناراحتش نباش الان زنگ می زنم نمایندگی.
آخرین نظرات