نوشته شده توسط نویسنده
زهراشاهسنایی
در قرارداد صلح اسم حضرت علی را با لقب امیرالمؤمنین ذکر کرده بودند که معاویه و عمروعاص اعتراض داشته خواستار حذف این لقب بودند در حالیکه احنف بن قیس با نگرانی از برنگشتن لقب با این امر مخالفت می کرد اشعث با تفاخر و سرشار از خیانت محو لقب را خواست، لقبی که طبق فرمایش پیامبر اختصاص به حضرت علی داشت ولی بعدها خبیث ترین افراد را نیز با آن نام بردند. سرانجام قرارداد صلح آماده شده اشعث و تعداد دیگری از رجال آن را به عنوان شاهد امضا کردند. او خودسرانه قرارداد را برداشته در میان دو سپاه مفادش را برای همه خواند، شامیان شادمان پذیرفتند ولی بین عراقیان اختلاف شدیدی بروز کرد برخی راضی و گروهی هم سخت مخالف و معترض بوده از همین جا آشوب نهروان کلید خورد. وقتی خوارج در حروراء خیمه زدند امام به آنجا رفته طی سخنانی آنان را برای بازگشت به کوفه متقاعد کرده ظاهرا غائله پایان یافت ولی منافقان و فرصت طلبان شایعه کردند که امام از حکمیت پشیمان شده آن را گمراهی دانسته در صدد جنگ با معاویه است. معاویه به تحریک اشعث فردی را برای کسب اطلاعات بیشتر به کوفه فرستاد، همزمان با رسیدن پیامی از شام برای امام و بر حذر داشتن ایشان از مخالفت قرارداد صلح اشعث در حضور عده زیادی از مردم به امام گفت که شما تحکیم را گمراهی و پایداری بر آن را موجب کفر می دانید و با این سخنان آتش زیر خاکستر را دوباره برافروخت به گونه ای که وقتی امام برای تکذیب شایعات و روشن کردن افکار مردم در مسجد خطبه می خواند خوارج بار دیگر فریاد لا حکم الا لله سر داده با خشم و عناد بیشتر به اردوگاه خود بازگشته در جنگ نهروان بجز چند نفر همگی به هلاکت رسیدند. هنگامی که ابن ملجم یکی از بازماندگان خوارج به قصد شهادت امام با قطام همداستان شدند اشعث را نیز در جریان گذاشته او هم آنان را بر انجام این امر تشویق کرد. سپس به مدائن رفته بعد از مدتی به کوفه بازگشت و در اواخر سال چهلم هجری حدود چهل روز پس از شهادت حضرت علی در سن شصت و سه سالگی از دنیا رفته امام حسن بر او نماز گزارد. اشعث از ام فروه چهار پسر و یک دختر داشت دخترش جعده امام حسن را با سم شهید کرد و یکی از پسرانش به نام محمد در کربلا با امام حسین و یارانش به مقابله برخاست.
آخرین نظرات