نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم لیلا باباربیع
چنان مدهوش تو هستم که هر لحظه دلم سوی تو پر می کشد.
ای همه دار و ندارم از کودکی جانم را با اسم تو پروار داده اند.
تو آن اربابی که من کنیز, ملتمسانه تو را می جویم.
ای درمان دردم, ای آرام دهنده قلبم, از همه دنیا فقط عشق تو در دلم باقی است.
برهانم از این همه ریا و نفرت.
دیدگانم بارانی است از ندیدنت کاش بطلبی مرا و بنده حقیرت را بی سامان رها نکنی.
روز سیزده رجب بود همان روزی که مردم به روز پدر می شناسند.
وسط یک عالمه کار و عید و دید و بازدید که بنایی هم وسط آن بل بشو، قوز بالا قوز شده بود، مانده بودم که چه هدیه ای برای پدرم بگیرم.
رسما چند روز را خانه عمو کنگر خورده و لنگر انداخته بودیم.
از صبحانه و چاشدانه گرفته تا نهار و شام و میان وعده را عمویم آماده می کرد.
دخترش هم پا به پای ما می خورد ومی خوابید.
همسری هم نداشت که کمک حالش باشد. در این میان کمک هایش به پدرم در بنایی و خریدن لوازم مورد نیازی که پدر، فرصت خریدش را نداشت هم به
عهده اش افتاده بود.
هر روز بعد از رفتن بنا و عمله ها هم به کمکمان می آمد، کف اتاق را جمع می کرد و طی می کشید.
طوری کارها را انجام می داد که انگار خانه خودش است.
یه روز که نمی توانست بیاید خیلی جایش خالی بود. شوخی وخنده اش هم همیشه براه بود.
دلم می خواست برای این همه محبتش هدیه ای بخرم.
نمی دانم چرا دوست داشتم روز پدر برای او هم هدیه بخرم .
باخودم فکر کردم که اگر روز پدر به او هدیه بدهم شاید پدرم ناراحت شود.
چندسالی که از اودور بودم را به خاطر می آورم از خودم میپرسم چقدرنبودش حس شده بود؟
تا وقتی نبود شاید کمبودش را خیلی حس نمی کردم ولی حالا که هست نمی توانم روزی را تصور کنم که برای مدت طولانی نبینمش.
راستی کسانی که تک فرزندند بچه هایشان عمو ندارند تکلیف این حس های خوبشان چه می شود؟
عمو داشتن حس خیلی خوبیست این راحالاکه تجربه کردم می فهمم راستی اگر عباس در کربلا نبودچه می شد.
عمویی که دلگرمی بچه ها بود وهمیشه هوایشان را داشت.
کسی که بچه های حسین رابه خودترجیح داد
عموداشتن حس خیلی نابیست.
راستی یک سوال؟
مناسبت های تقویم را چه کسی می گذاردچه کسی تعیین می کند که روز دانش آموز کی باشد وروز چه و چه؟
من می خواهم در کارش سرکی بکشم.
می شود امروز بجز روز جانباز روز عمو هم نامگذاری شود؟
عباس(ع)
کمک
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم فاطمه سلیمیان
میلاد گل رسول (ص) و زهرا (س) و علی(ع) است.
و من باز هم از دور سلام می کنم
از دور سلام می کنم به ارباب بی سرم.
سلام می کنم به عزیز دل زینب (س)
کربلا تو خود عنایتی کن و مرا به آستانت بخوان.
کربلا جواب سلامم را بده با هر زبانی که تو را بیشتر رضاست.
امشب چه شوریست در بین الحرمین،
در کوچه پس کوچه های کربلا!
نمی دانم نوکریم را چگونه صرف اربابم کنم؟
راستی!
آقای من چرا دلی که هر روز صدایت می کند را نمی طلبی؟
تا به عشق دیدنت بیاید
تا با دلی پر بیاید
بیاید تا خودش را فدایت کند.
امشب همه جمع هستند برایت شادی
می کنند
ولی
من قلبم بی قرار است. نا آرامی می کند. اربابش را میخواهد
بین الحرمینش را می خواهد.
بند بند وجودم کربلایت را می خواهد
دیگر این دوری را نمی توان در نوشته ها گنجاند،
باید راه بیفتم
هر که دارد عطش کرب و بلا
بســـــم الله……
آخرین نظرات