درسی و پنج کیلومتری نطنز از سمت جاده قدیم اصفهان.
نطنز سرزمینی کهن به نام طرقرود قرار دارد، زادگاه مادری و مادر و پدری مادرم.
نام آن به واسطه رودی که از باغستان های بالا دست جاری و در محل طرق گِل آلود می شده، گرفته شده و معنای رودگِل آلود را به دنبال دارد، نامی که تلفیقی از زبان فارسی و زرتشتی
می باشد.
یادگار آن رود غرّان گذشته فقط دریاچه و آب بندی مانده که تغذیه کننده دشت ها و باغستان های اطراف آن می باشد، دریاچه ای که همچون فیروزه بر انگشتری طرقرود می ماند.
این روستای قدیم و شهر جدید، محصور در میان کوه های پراکنده کرکس؛
اَمن و زیبا با قلعه ای بر بلندای کوهی مشرف بر دریاچه.
قلعه ای که خواهر خوانده اَرگ بم نامیده
می شود.
مامن تابستان های کودکی من،
ای که بر در و دیوارت خاطره ها نقش بسته.
این روزها با ساختن ویلاهای رنگارنگ، سادگی و بوی گذشته را از یاد بُرده ای اما هنوز هوایت برایم جوان کننده و مست کننده است.
وقتی از جلوی خانه های نو سازت می گذرم تمام وجودم یخ می زند و تمنای گرمای خانه های گِلی و خشت سازت را دارد.
تصویر شاخه های انگور آویزان بر طناب برای سایه خشک شدنت،
درختان بادامت که بهار میزبان چاغاله های تُرش و در گرماگرم تابستان به شیرینی بادام میهمانت می کنند.
عطر درختان گردویت درکوچه باغ ها و بوی
بِه های پاییزیت .
وقتی کُرک میوه های بِه بر صورتت خبر از شیرینی دلچسب آن را می دهند و دلت غنج می رود برای مرباهای گلبهی، دهانت به آب می افتد و ریه هایت پُر از حس زندگی.
مثل کودکی هایم بر بالای کوه ایستادم و تمام آن دیار در چشمانم نشست،
دخترکم پرسید:
_مامان اونجا قشنگه ؟
من مات و مبهوت خوشی های کودکیم فریاد زدم :
_خیلی قشنگه
و صدای پیچیده درکوه مرا تایید کرد و هر دو خندیدیم.
از جلوی خانه های نیمه مخروب که می گذرم دست برخشت های آن می گذارم و حس می کنم صدای پای گذشتگان را،
صدای خنده ها و گریه هایشان
و با خود می گویم:
کجایید ای سازندگان دیروز و رفتگان امروز.
کوچه های دالانی که از زیر خانه هامی گذرد و بوی نم و آب جویباری که از کوچه ها و
خانه ها می رود تا به دلداده های درختی خود برسد.
شب ها وقتی سر بر بالین می گذاشتم موسیقی خوابم، هوهوی باد در میان درختان و جیرجیرک های نوازنده و قورباغه های خواننده بود.
اگر تمام روزهای تابستان با بازی در کوی و برزن دیار مادریم نمی گذشت، امروز روحی افسرده و خسته میهمان من می شد و هر آن چه از شور و شوق در خون من ماندگار شده، یادگاری است از روزهای کودکی و سرزمینی به نام طرقرود.
آخرین نظرات