نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکار خانم فریبا حقیقی
گذر عمر را نباید در کنار جوی نشستن و دیدن؛ باید به دیدن آثار به جا مانده از قدما رفت. و گذر عمر را تماشا نشست. حمام علی قلی آقا و بازار مجاور آن برای چشم نوازی و یادآوری انسان هایی که روزگاری در این کوی و برزن رفت و آمد می کردند و امروز از آن ها فقط غباری مانده بر در و دیوار… در حمام که قدم می زدم و به کاشی های قدیمی و زیبای آن نگاه می کردم به هیاهو و صداهایی که بازمانده بود از گذشتهء پرفراز و نشیب آن گوش می کردم. کِل کشیدن های زنانه برای حمام بردن عروس، گوشم را تا حدِ کَر شدن، آزرد. به جادوی گذر نور از میان سقف و شیشه های کوچک تعیبه شده در آن چشم دوخته و به مهندسی تمام ایمن آن روزها فکر می کردم. چشم نامحرمی نمی توانست به ذره ای از فضای حمام راه پیدا کند. ذوق و شوق گروهی جهان گرد که دوربین به دست از تمام زوایای حمام عکس می گرفتند برایم شادی مضاعفی به دنبال آورد. دل کندن از این همه زیبایی و تاریخ غرورآفرین برایم سخت بود اما به تنگی وقت و همراهان خسته باید احترام گذاشت و راهی دنیای بوق و دود و فراموشی شد. پ.ن. این حمام و بازارچهءآن در خیابان بیدآبادی واقع در خیابان مسجدسید است و پیشنهاد سرزدن به آن را برای دوستان دارم.
آخرین نظرات