وقتی طرح و نقشه داستان کامل شد و شخصیت هایش معلوم شدند باید شروع به تعریف داستان بکنیم.
داستان باید تعریف شود یا نوشته شود.
بحث این جلسه: داستان چه جور باید تعریف شود
یا بهتر است بگوییم داستان از زبان چه کسی تعریف شود?
اولا عنوان بحث این جلسه زاویه دید است.
می خواهیم بگوییم که بهتر است داستان با چه زوایای دیدی روایت شوند و کدام بهتر است؟
سه زاویه دید مهم داریم:
اول شخص یا من راوی
مثلا: گفتم: مامان شیر داریم؟ مادر نگاهم کرد و گفت: پدرت نخرید.
این نوع زاویه دید محدودیتش چیست؟ می دانید؟
فقط از دیدگاه و درونیات خودش می تواند حرف بزند.
از ذهن شخصیت های دیگر نمی تواند حرف بزند؛
از گذشته آن ها خبری ندارد مگر اینکه از یک نفر شنیده باشد.
وقتی داستان ها و رمان هایی می خوانید دقت کنید کدامشان با این زاویه دید بودند؟
اگر توجه کنید خیلی از کتاب هایی که با این زاویه می بینید خاطرات هستند.
مثل کتاب پایی که جا ماند. من زنده ام. دختر شینا.
اساسا بهترین زاویه دید برای خاطرات یا حتی زاویه دید خاطرات، من راوی هستند.
ویژگی مثبت این زاویه دید این ست که راوی اتفاقات داستان را برای مخاطب باور پذیر جلوه می دهد.
از آن جایی که راوی سهیم در ماجرا است آن را خوب روایت می کند.
معمولا نویسندگانی که ماجرای داستان برای خودشان تجربه شده باشد در روایت آن در داستان از زاویه دید من راوی به عنوان یکی از شخصیت های داستان یا حتی قهرمان داستان استفاده می کنند و در بیان احساسات و هیجانات خوب عمل می کنند.
برای مثال رمان وداع با اسلحه همینگوی. او خودش در جنگ اسپانیا حضور داشت و اساسا خودش را روایت می کند.
از این رو خوب روایت می کند
جلال هم چون معمولا خودش را روایت می کند در اول شخص و من راوی خوب ظاهر می شود.
از این رو همان طور که در این نوع زاویه دید شخص ماجرا، احساسات و عقاید خودش را می تواند منتقل کند به همین اندازه در بیان عقاید و احساسات و … دیگر شخصیت های داستان دچار مشکل می شود.
از این رو باید بسیار سنجیده و درست عمل کند.
وقتی شخص نمی تواند وارد ذهنیات شخصیتی غیر از خودش بشود پس پرداختن به او کمی سخت خواهد بود
همیشه اینجوری نیست؛ زوایای دید دیگر مشکلات خاص خودشان را نیز دارند.
بستگی به نوع داستان دارد هر ماجرا و قصه ای فراخور ویژگی هایش، نوع زاویه دیدش، باید انتخاب شود.
راوی من راوی نمی تواند از ویژگی های مثبت و منفی خود صراحتا بگوید، بلکه باید در طول داستان آن ها را نشان دهد.
این موارد نقاط مثبت و منفی زاویه دید اول شخص هستند. پس اگر روایت های خود نوشت دارید مثل خاطره، یاد داشت های روزانه، سفرنامه و …. باید اول شخص روایت شوند.
کتاب هنر داستان نویسی ابراهیم یونسی. عناصر داستان جمال میر صادقی. تاملی در باب داستان از لارنس پرین با ترجمه مرحوم محسن سلیمانی.
فعلا این سه کتاب این مباحث را در بخش زاویه دید به طور مفصل نقل کردند
نکته دیگه این که که در نقل داستان با زاویه دید من راوی باید مواظب بود که نویسنده از توصیف ظاهر و حرکات خودش غافل نماند.
معمولا نویسنده ها چون خودشان را روایت می کنند از این مورد باز می مانند.
این خیلی مهم است.
بحث دیگر مربوط به زاویه دید، دانای کل محدود به یکی از شخصیت های داستان است.
در این نوع زاویه دید نیز دوربین مثل اول شخص که همیشه همراه او بود همراه با یکی از شخصیت های داستان است منتها فردی از بیرون داستان را روایت می کند.
مثلا: من به رضا که موهایش جو گندمی بود نگاه کردم. رضا دستش را توی جیب شلوار مشکلی گذاشت. من گفتم: میریم سینما؟
در اینجا راوی چه تیپی است؟ لباسش چه رنگی است؟
راوی خودش را باید البته حرفه ای توصیف کند می توانیم بگوییم در زاویه دید اول شخص، بیش تر از ضمیر من استفاده می شود و در دانای کل اسم یکی از شخصیت ها.
بحثش زاویه دید مفصل است بقیه را برای هفته بعد ادامه می دهیم.
آخرین نظرات