نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
لیلا باباربیع
ای نور دیده ای مالک تمام احساسم، قلبم، قدرتم من از کبریا تو را خواستم و برداشتنت استعانت خواستم تمام من تو را فریاد می زند ای ناخدای دیدگانم ای همه بود و نبودم و ای بانی آرام بخش دقایقم تورا می خوانم فقط تو را، ای نگین انگشتر دستانم. آن قدر در دریای محبتت غوطه ورم کردی هر لحظه از این حرمان می سوزم. کرمت را جود و بخششت را زمن مریض درگاهت دریغ مدار. مدار عشق بر صدای تو می چرخد، باشد من خطا پوش مهرت، تو خطایم را بپذیر و من را از درگاه لطفت نران.
به پاس مهربانیت لیلای آوار در شهر محبت را مورد عنایتت قرارده تا ابد به انتظارت می نشینم ای همه دار و ندارم ای قربانگاه عشق ای معنی نو ظهور عرفان من به تمنای تو درگیرم و به خاطرت حاضرم حتی جانم را فدا کنم.
آخرین نظرات