نفاق، وانمود كردن به داشتن ارزشها، عقايد اخلاقى يا مذهبى و اصول و … است، در حالى كه فرد واقعا آنها را ندارد. نفاق، گفتن چيزى و انجام دادن چيز ديگرى است. اقسام نفاق، نفاق در عقيده، اخلاق و اعمال است.
تردیدی نيست كه در اسلام، خطر نفاق از خطر كفر خيلى بيشتر است، برای اینكه نفاق همان كفر است، ولی در زیر پرده. حال تا این پرده دریده بشود و آن چهره ی كریه كفر ظاهر بشود چقدر نفوس فریب خورده و گمراه شده اند.
هيچكدام از ما دوست نداريم ريشه هاى نفاق در خودمان يا فرزندان و اطرافيانمان باشد، اما گاهى اين خود ما هستيم كه با رفتار و تربيت اشتباهمان باعث مى شويم نفاق يا پنهان كارى در وجود ديگران شكل بگيرد و به يك صفت باطنى و درونى تبديل شود و من اين امر را واقعا تجربه كردم.
صبح بود، دخترم داشت براى رفتن به مدرسه آماده مى شد. معمولا هر روز صبح، هنگام لباس پوشيدن، به او تأكيد مى كردم كه زير روپوش مدرسه، بلوز كامواييت را بپوش؛ علت اصرارم هم اين بود كه مى خواستم سر كلاس و زنگهاى استراحت كه كاپشنش را در مى آورد، لباس گرم زير روپوشش پوشيده باشد تا سرما نخورد. حتى گاهى كه فراموش مى كرد مجبورش مى كردم روپوش را در آورده و آن بلوز را بپوشد.
اتفاقا آن روز اصلا به اين موضوع اشاره اى نكردم؛ اما او كه روپوشش را پوشيده بود، نزديك من آمد و آستين همان بلوز را از زير روپوش بيرون كشيد و گفت: “مامان، بليز قرمزما پوشيدما". من هم كه داشتم براى رفتن آماده مى شدم، زير لب آفرينى گفتم و مشغول كار خودم شدم تا اينكه سرويس مدرسه اش رسيد. براى اينكه او را صدا بزنم و كمكش كنم تا هر چه زودتر آماده شود، وارد اتاقش شده، در آن را باز كردم كه ديدم در حالى كه پشتش به من بود، داشت با عجله دكمه هاى روپوشش را مى بست. تعجب كردم و با حالتى عصبانى گفتم:” تو هنوز آماده نشدى؟ چرا روپوشت را در آورده بودى؟! “. با تعجب ديدم از زير آستين روپوش، آستين يك بلوز نازك تريكويى صورتى رنگ بيرون زده است. در آن لحظه از اين عصبانى نبودم كه چرا بلوز گرم نپوشيده، بلكه تمام عصبانيت و ناراحتيم از اين بود كه يك فيلم تمام عيار براى من بازى كرده بود و به من دروغ گفته بود.
كم كم عصبانيت ابتداى صبحم كه فروكش كرد، به اين فكر كردم كه شايد اصرار غيرمنطقى و بيجاى من (البته از نظر او)، او را وادار به بروز چنين رفتارى كرده بود؛ در حالى كه هيچ قصد بدى از اين كار نداشت. دخترم به علت گرمايى بودن، با پوشيدن آن بلوز كلافه مى شد و من به علت سرمايى بودن، فكر مى كردم كه بدون آن بلوز اذيت شده و مريض مى شود.
رفتار ما پدرمادرها و نحوه برخوردمان با فرزندان، گاه چنان است كه كودك براى رها شدن از زير فشار، وانمود به انجام رفتارى كرده، ولى در واقع كار ديگرى انجام مى دهد و به اصطلاح پدر و مادرش را دور مى زند. اين امر بسيار خطرناك است و كم كم مى تواند از مسائل كم اهميت و جزئى كه آسيب چندانى ندارد، شروع شده و به مسائل اعتقادى و اخلاقى سرايت كند.
آخرین نظرات