نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
لیلا باباربیع
سرورم، سلطانم، نور چشمم، مایه آرامشم! با نگاهت دنیا را شناختم با صدایت به زنگار قلبم جلا بخشیدی و دین و عقلم را ربودی عنان اختیار را راندی و من کبوتر آواره را راهی بارگاه چشمانت کردی هردم دور کعبه مقصود می گردم به امید زیارت لبخند تو بارها پر گشودم و ملتمس درگاه ایزدی ات شدم تندیس جام بلور لبت هردم ز من راه نجات می پوید شاهزاده خیال من! ای تک سوار احساس من! فقط تو را می خوانم و جز تو ملتمس هیچ درگه دیگری نیستم دوستت دارم ای قلب پا گرفته درید ایزدی عالم عملم، استادم، معلم اخلاقم، مربی طنین دل گسارم و دریای محبت و نجابتم نفس پاک و روحانی من، دل دار بی آلایشم من می نخورده مست دو چشمان زیباتر از آهو شدم ای شه خوبانم! دلم نمی خواهد چشمانم را باز کنم چون تو در خواب و بیداری کنار منی به هر سمت که رو اندازم تو را می بینم فقط تو، همه عمر و دنیای چشمانم
آخرین نظرات