نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم فریبا حقیقی
چشمم به شلیل های قرمز و براق اُفتاد و آب از دهانم راه اُفتاد، اما قیمت را که دیدم گلویم تا اعماق وجودم خشک شد. ده هزار تومان برای یک کیلو؟
نمی دانم دلیل گرانی امسال میوه فقط خشکسالی است یا چیز دیگر، فقط خودم را جای کودکانی گذاشتم که بوی خوش میوه های بهشتی را از میوه فروشی ها استشمام می کنند ولی دسترسی به آن میوه ها ندارند.
کودکان یا حتی بزرگسالانی که با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند و به نوعی استخوان خرد می کنند. فکرم درگیر میوه و گرانی و بچه ها بود که گفتگوی دو خانم توجهم را جلب کرد. جوان تر به مسن تر می گفت:
_ امسال هرچی میوه از باغ پدرشوهرم آوردیم خونه, بسته بندی کردم و دم خونه همسایه ها دادم آخه از گلوم پایین نمی رفت من میوه بخورم و بچه های همسایه, حسرت میوه بکشند. خانم مسن تر هم دعا می کرد و می گفت:
_ الهی خیر از خونه و زندگیت ببینی و بچه هات عاقبت به خیرشوند، کاش چهار تامسئول مثل تو فکر می کردند تا این قدر مردم اسیر نبودند. جالب بودکه نوع دوستی و مهربانی را در هیچ دانشگاه و مدرسه ای نمی توان یاد داد و نهادینه کرد، فقط فطرت انسان جوابگوی این صفت خدایی و عالی هست و خواهد بود.
آخرین نظرات