به محض این که به میدان احمد آباد رسیدم اتوبوسم حرکت کرد و رفت. می دانستم که مدت زیادی باید منتظر بمانم تا اتوبوس بعدی بیاید, به همین دلیل با لب های آویزان در ایستگاه نشستم و به عبور ماشین ها و آدم ها نگاه کردم.
دو دختر 25-26 ساله جلوی من, کنار ایستگاه ایستادند. شلوارهای نود سانتی پوشیده بودند که علاوه بر پاره بودن خیلی کوتاه بود. روسری هایشان چروک بود و نصف موهایشان از جلو و عقب پیدا بود.
به چند سال پیش برگشتم. چقدر برایمان مهم بود که شلوارهایمان روی کفش ها بیفتد. دقیقا دوران ابتدایی بودم, یکی از بچه های مدرسه که نامرتب ترین دانش آموز حساب می شد, شلوار کوتاهی می پوشید که علاوه بر چروک زیادی که داشت پاهایش درآن پیدا بود. مقنعه ای که همیشه خدا, چروک بود. شلوار لک افتاده و کثیف و مانتویی که آرنج آن وصله دار بود. خانواده فقیری داشت ولی دختر مرتبی هم نبود. می دانستم این چیزها نشانه فقر نیست. شاید این دختر پول زیادی بابت این لباس ها داده بود و به نظر خودش خیلی شیک و با کلاس بود, اما برای من سوال شد که چه زلزله ای در دنیا شده که شلوار پاره و چروک و کوتاه و کثیف که نشانه فقر و شلختگی بود الان نشانه شیکی و خوشتیپی شده, روسری کوتاه و چروک چطور. وصله لباس کی مد شد, قبلا کلاه گیس را کچل ها می گذاشتند حالا چه؟ شلوار کثیف دیگر چه صیغه ای بود؟
راستی یک سوال؟ کی شلختگی و نامرتبی مد شد.
آخرین نظرات