قدیم ها در خانه ها دو تا زنگ یا به قول قدیمی ها، کلون داشت یکی حلقه ای، یکی به حالت گوشت کوب.
وارد خانه های قدیم که می شدی اول باید از یک راهرو بلند و باریک رد می گذشتی که به آن دالان می گفتند بعد تازه به یک حیاط بزرگ می رسیدی، پذیرایی هم جدا بود.
آشپزخانه یا مطبخ قدیم، آن طرف حیاط بود، دورتر از اتاق ها.
دستشویی را نزدیک در خروجی یا ته ته حیاط می ساختند.
قدیم ها دیوار خانه ها کاهگلی بود. سقف اتاق ها بلند بود.
فرش کف خانه خرسک یا فرش دست بافت بود. زمستان ها کرسی در خانه ها براه بود
قدیم شیشه های اتاق رنگی بود، چند رنگ.
حالا خانه ها را با آجر و بتون می سازند سقف آن ها کوتاه است.
دیوارها یا گچی اند یا سنگی.
فرش ها ماشینی شده، بجای کلون آیفون و زنگ آمده.
دالان رفته و بالکن آمده.
آشپز خانه کنار پذیرایی است دستشویی و حمام هم کنار آن ها.
چیزی به اسم حیاط وجود ندارد.
شیشه های شفاف با یک پرده زخیم پوشیده شده اند، که مبادا نوری داخل بیاید.
رنگ دکور خانه ها کرم قهوه ای است، پذیرایی و نشیمن یکیست.
هرکس اتاق شخصی دارد، شاید سر میز شام
هم دیگر را ببینند.
شاید برای ما که به خانه های جدید خو گرفته ایم حتی تصور زندگی در خانه های قدیمی هم سخت باشد.
شاید فکر کنیم که وقتی می توان راحت تر زندگی کرد چرا این سختی را باید تحمل کرد.
قدیم خانه ها دو کلون زنانه و مردانه داشت تا بانوی خانه متوجه شود فرد بیرون از خانه مرد است یا زن.
دالان داشت تا وقتی نامحرمی می خواهد داخل خانه شود بانوی خانه فرصت داشته باشد خود را بپوشاند.
بعد از آن هم یک حیاط بزرگ و دل باز پر گل و درخت داشت که بانوی خانه دلش نگیرد.
آشپزخانه را آن طرف حیاط می ساختند که بوی غذا از صبح تا ظهر توی خانه نپیچد و باعث بی اشتهایی خانم خانه نشود.
دستشویی دورترین نقطه نسبت به ساختمان خانه بود تا میکروب آن به داخل ساختمان سرایت نکند.
سقف اتاق ها بلند بود تا هوای درون اتاق مانده نشود.
فرش ها دست بافت بود و گرمی آن مانع درد دست و پای ساکنانش می شد.
کرسی در زمستان افراد خانواده را دور هم می آورد.
شیشه های اتاق ها رنگی بود تا روح و زیبایی و نشاط در خانه جریان داشته باشد.
حالا خانه ها با یک لایه نازک آجر و بتون ساخته می شود، خیلی راحت صداها و اخبار همسایه کناری را می شنوی.
کف و دیوارش سرامیکی و سنگی است و کف قسمتی از آن را فرش ماشینی پوشانده است. زمستان ها از این همه سردی سرامیک و فرش لرز می کنی و حتما باید پاهایت را با کفش و جوراب محدود کنی.
بوی غذا تا مدتی بعد از طبخ، در خانه می ماند و
گاهی باعث بی اشتهایی و دل زدگی بانوی خانه می شود.
رنگ هایی که درون خانه بکار رفته رنگ های سرد و خنثی است که نهایت هنر دکراتور برای ایجاد تناسب و هارمونی است; غافل از این که یک نواختی ملال آور است و رنگ قهوه ای عامل افسردگی و سردی.
سقف آن کوتاه است خیلی زود در این خانه ها دلت می گیرد.
چیزی به اسم حیاط هم وجود ندارد که با چرخیدن در آن دلت را سبک کنی.
هنر معماری امروز یک بالکن کوچک است که بانوی امروزی حتی نمی تواند آزادانه در آن رفت و آمد کند و حتما باید برای استفاده از آن حجاب داشته باشد.
سردی و سردی و سردی ارمغان معماری وارداتی امروز است:
سردی رنگ ها، وسایل و معماری و به تبع آن سردی روح ها.سردی، سوغات عمارت فرنگ
قدیم ها در خانه ها دو تا زنگ یا به قول قدیمی ها، کلون داشت یکی حلقه ای، یکی به حالت گوشت کوب.
وارد خانه های قدیم که می شدی اول باید از یک راهرو بلند و باریک رد می گذشتی که به آن دالان می گفتند بعد تازه به یک حیاط بزرگ می رسیدی، پذیرایی هم جدا بود.
آشپزخانه یا مطبخ قدیم، آن طرف حیاط بود، دورتر از اتاق ها.
دستشویی را نزدیک در خروجی یا ته ته حیاط می ساختند.
قدیم ها دیوار خانه ها کاهگلی بود. سقف اتاق ها بلند بود.
فرش کف خانه خرسک یا فرش دست بافت بود. زمستان ها کرسی در خانه ها براه بود
قدیم شیشه های اتاق رنگی بود، چند رنگ.
حالا خانه ها را با آجر و بتون می سازند سقف آن ها کوتاه است.
دیوارها یا گچی اند یا سنگی.
فرش ها ماشینی شده، بجای کلون آیفون و زنگ آمده.
دالان رفته و بالکن آمده.
آشپز خانه کنار پذیرایی است دستشویی و حمام هم کنار آن ها.
چیزی به اسم حیاط وجود ندارد.
شیشه های شفاف با یک پرده زخیم پوشیده شده اند، که مبادا نوری داخل بیاید.
رنگ دکور خانه ها کرم قهوه ای است، پذیرایی و نشیمن یکیست.
هرکس اتاق شخصی دارد، شاید سر میز شام
هم دیگر را ببینند.
شاید برای ما که به خانه های جدید خو گرفته ایم حتی تصور زندگی در خانه های قدیمی هم سخت باشد.
شاید فکر کنیم که وقتی می توان راحت تر زندگی کرد چرا این سختی را باید تحمل کرد.
قدیم خانه ها دو کلون زنانه و مردانه داشت تا بانوی خانه متوجه شود فرد بیرون از خانه مرد است یا زن.
دالان داشت تا وقتی نامحرمی می خواهد داخل خانه شود بانوی خانه فرصت داشته باشد خود را بپوشاند.
بعد از آن هم یک حیاط بزرگ و دل باز پر گل و درخت داشت که بانوی خانه دلش نگیرد.
آشپزخانه را آن طرف حیاط می ساختند که بوی غذا از صبح تا ظهر توی خانه نپیچد و باعث بی اشتهایی خانم خانه نشود.
دستشویی دورترین نقطه نسبت به ساختمان خانه بود تا میکروب آن به داخل ساختمان سرایت نکند.
سقف اتاق ها بلند بود تا هوای درون اتاق مانده نشود.
فرش ها دست بافت بود و گرمی آن مانع درد دست و پای ساکنانش می شد.
کرسی در زمستان افراد خانواده را دور هم می آورد.
شیشه های اتاق ها رنگی بود تا روح و زیبایی و نشاط در خانه جریان داشته باشد.
حالا خانه ها با یک لایه نازک آجر و بتون ساخته می شود، خیلی راحت صداها و اخبار همسایه کناری را می شنوی.
کف و دیوارش سرامیکی و سنگی است و کف قسمتی از آن را فرش ماشینی پوشانده است. زمستان ها از این همه سردی سرامیک و فرش لرز می کنی و حتما باید پاهایت را با کفش و جوراب محدود کنی.
بوی غذا تا مدتی بعد از طبخ، در خانه می ماند و
گاهی باعث بی اشتهایی و دل زدگی بانوی خانه می شود.
رنگ هایی که درون خانه بکار رفته رنگ های سرد و خنثی است که نهایت هنر دکراتور برای ایجاد تناسب و هارمونی است; غافل از این که یک نواختی ملال آور است و رنگ قهوه ای عامل افسردگی و سردی.
سقف آن کوتاه است خیلی زود در این خانه ها دلت می گیرد.
چیزی به اسم حیاط هم وجود ندارد که با چرخیدن در آن دلت را سبک کنی.
هنر معماری امروز یک بالکن کوچک است که بانوی امروزی حتی نمی تواند آزادانه در آن رفت و آمد کند و حتما باید برای استفاده از آن حجاب داشته باشد.
سردی و سردی و سردی ارمغان معماری وارداتی امروز است:
سردی رنگ ها، وسایل و معماری و به تبع آن سردی روح ها.
آخرین نظرات