دیدار تو
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم فریبا حقیقی
بوی اسفندهایت که به مشامم می خورد جدا می شوم از دنیا. قدم قدم به حَرَمَت نزدیک ترمی شوم و سنگین تر و تهی تر.
هر طرف نگاه می کنم جدا گشته ای از خویش می یابم و جوینده ای به ضریحت.
چشمم به ناب ترین و طلایی ترین ایوان دنیا می اُفتد و بی خود می شوم از خود. سر از پا نمی شناسم و فقط نشانی ضریحت رامی گیرم و دستان را حلقه می کنم در گرداگرد آن حلقه های طلا و دل سیر درددل.
اینک باز می گردم ولی سبک و پُرشده از تو.
از صفای تو و خوبی هایت، از تمام بهانه هایی که برای دیدنت داشتم و حالا دستانم بوی عطرت را گرفته و دلم بوی عشق دوباره دیدنت.
آخرین نظرات