نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری
با بچه های حلقه صالحین مدرسه، تصمیم گرفتیم که شبهات مورد ابتلاءِ مردم را بررسی کنیم. آخر کلاس کلام، یادم آمد که شبهه را جواب ندادم؛ با خودم گفتم: _ چه فرصتی بهتر از این؟ از استاد می پرسم. کلاس شلوغ و پر سر وصدا بود؛ بچه های کلاس، در گیر و دار تعیین جلسه بعدی بودند که من اجازه گرفتم تا سوال بپرسم. پرسیدم: _استاد فرض کنید منِ نوعی، تحقیق کردم و اسلام را قبول نکردم چرا باید حکم به ارتداد من شود و مرا اعدام کنند. اصلا مگر اصل دین نباید با تحقیق باشد پس این، با حکم اعدامِ مرتد، چطوری جمع می شه؟ استاد که واژه منِ نوعی را کامل نشنیده بود گفت: _هرچه قدر که تحقیق کنی آخرش به این نتیجه می رسی که اسلام دینِ برتره. گفتم: _ منظورم از سوال، جمع شدن دستور به تحقیق در مورد دین، با حکم اعدام ِ مرتد بود. استاد جواب داد: _حکم اعدام مرتد مخصوص کسیه که وقتی دینش را عوض می کنه، برای تغییر دینِ دیگران تبلیغ می کنه و بقیه را از راه درست منحرف می کنه، نه کسی که دینش را عوض کرده و آن را علنی نمی کنه. در آخر هم اضافه کرد: _اگر سوال و شبهه ای دارید خب سرِ کلاس بپرسید باهم بحث می کنیم و قانعتون می کنم. استاد فکر کرده بود که من تصمیم گرفتم دینم راعوض کنم بخاطر همین سعی می کرد قانعم کند تامسائلم را حل کنم نه این که دینم را بخواهم عوض کنم. پ.ن. بچه ها وسط صحبت بقیه سوال نپرسید؛ استاد اشتباه متوجه می شن فکر می کنن می خواین مرتد بشینا از ما گفتن بود بزارین تو سکوت وآرامش سوالاتونو از استاد بپرسین تا شبهه برایش پیش نیاد
آخرین نظرات