نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم لیلا باباربیع
گاه چه زود دیرمی شود . وقتی من، به تمنای نگاه تو درماندم .
من به هرم نگاه تو زنده ام و چندی است با یادتو درگیرم ،درلحظات سردعاطفه که من درتعهدی عمیق باتوبه سرمی برم و تو.
عجب طنین دل گرفته ای، که با امواج دریا آهنگ شد.
در این شب های پر از درد و غصه فقط به نیم نگاه تو دل خوشم .
چه شد دلم را بردی و مرا در انتظاری عجیب آزمودی.
من درتپشت ماندم و چندی است گرفتارم .
تمام حواسم را بردی .
توماهی و من زمین که چهارسوی نگاهم را به اسارتی عجیب درنوردیدی .
هرگاه دلتنگت می شوم با یادتو آرام می شوم . آتشفشان در حال فوران که از سوز و گدازتو می خروشد .
دریابم بی آنکه بدانم ره عشق، هفت خوان دلتنگی و غصه است.
آخرین نظرات