(نوشته شده توسط نويسنده وبلاگ سركار خانم صفورا صيرفيانپور)
دسترسى مردم به اينترنت حتى در دورافتاده ترين و فقيرنشين ترين نقاط كشور، عليرغم مزايايى كه مى تواند داشته باشد، يك آسيب بسيار جدى و خطرناك دارد.
اين آسيب آن است كه اشخاص با سنها، فرهنگها، اعتقادات و سطح درآمدهاى متفاوت، همگى وارد يك فضا مى شوند. فضايى كه شامل سايتها، كانالها و پيام رسانهايى است كه پر از متنها، عكسها و فيلمهاى مختلف است.
اين عكسها و فيلمها گاه ساختگى و گاه واقعى است؛ اما نكته مهم نوع برخورد و مواجهه شخص با آنهاست.
شخصى كه سواد رسانه اى ندارد، نمى تواند تشخيص دهد كه اين تصاوير و فيلمها و حتى متنها و صوتها مربوط به اشخاصى است كه شايد كوچكترين وجه اشتراكى با او ندارند و اصلا لزومى ندارد كه او وقتش را براى دنبال كردن آنها صرف كند.
اينجاست كه شخص بين باورها و آداب و رسوم خود با آنچه در اين فضا مى بيند، احساس تعارض و تضاد مى كند.
قبل از گسترش فضاى مجازى، افرادى كه سطح درآمد متوسط و پايينى داشتند، كمتر از جزييات و طرز زندگى افراد ثروتمند و متمول آگاهى داشتند. لذا به داشته هاى خود قانع بوده و از آنها لذت مى بردند. هر طبقه اى از مردم سبك زندگى خود را داشت و مردم راحتتر مى توانستند باورها، اعتقادات و آداب و رسوم مربوط به طبقه خود را حفظ كنند و فرزندانشان را هم با همان آداب و رسوم تربيت كنند.
اما متأسفانه امروزه طبقه مرفه و بالا نشين مثلا بچه پولدارهاى پايتخت، به خود اجازه مى دهند سبك زندگى لاكچرى و غرب زده خود را با هزار رنگ و لعاب دروغين به نمايش عمومى گذارند و با آن فخر فروشى كند.
اينجاست كه يك جوان ساده روستايى يا فرزند يك كارگر شريف، دایم در حال مقايسه خود با آن تصاوير است و آرزوى رسيدن به آن زندگى را در سر مى پروراند؛ براى همين مدام در حال شبيه كردن خود به عكسهايى است كه هر روزه آنها را مى بيند.
مسلما فرزند خانواده اى كه سطح درآمدى پايينى دارد، هيچ گاه نخواهد توانست اتومبيل يا خانه يا آن سبك زندگى را داشته باشد، اما متأسفانه براحتى مى تواند در ظاهر خود را شبيه آنها سازد.
اينجاست كه مى بينيم هر لباس و طرز آرايشى كه در طبقات مرفه و به اصطلاح بالا شهرى مد مى شود، سريعا نوع ارزان و بى كيفيت و به قول غربيها چيپ آن، در مغازه هاى پايين شهر هم به فروش مى رسد و جوانها از آن استقبال مى كنند.
مثال بارز آن، رواج مانتوهاى جلو باز و آستين كوتاه، شلوارهاى كوتاه و تنگ، لباسهاى بدن نما و چسبان و آرايشهاى آنچنانى است كه به سرعت در تمام شهر پر مى شود و هر شخصى با هر طرز تفكر و سطح در آمدى از آنها استفاده مى كند.
با ديدن اشخاصى در مناطق محروم و كم در آمد كه خود را شبيه به سلبريتى يا هنرپيشه ها نموده اند، به ياد كلاغى مى افتم كه مى خواست راه رفتن كبك را ياد بگيرد ، اما راه رفتن خودش را هم فراموش كرد!
آخرین نظرات