سر کلاس نشسته بودم که استاد با یک خبرخوش سر کلاس آمد و گفت : لازم نیست تحقیقی که گفتم را بنویسید در عوض نمره کلاسی, کتابی را
که به شما معرفی می کنم بخوانید و فیش برداری کنید .از قدیم گفتند کور از خدایک جفت چشم بینا می خواهد ما هم که وقت زیادی برای
تحقیق کردن نداشتیم از این حرف استاد خیلی خوشحال شدیم. قرار شد کتاب انسان کامل شهید مطهری یا فطرتش را بخوانیم .به هر حال استاد
کلاس راشروع کردند تا رسیدند به این حرف که اگر لذت های معنوی را در زندگی درک کنید لذت های مادی و دنیایی برای شما کم رنگ می شود و
شایددیگر اهمیت نداشته باشد. از حرف استاد تعجب کردم و اعتراض کردم که من این حرف را نمی توانم قبول کنم. استاد هم لبخندی زد و چیزی
نگفت . به هرحال بعد از کلاس به کتابخانه رفتم و کتاب انسان کامل را گرفتم. شاید این آیه قرآن را شنیده باشید که می گوید شهدا زنده اند من
هیچوقت این رادرک نکرده بودم ولی وقتی این کتاب را شروع کردم احساس کردم شهید مطهری روبروی من نشته اند و سوالات من را بدون اینکه
بپرسم جواب می دهند. همه برنامه ریزی هام به هم ریخته بود اصلا نمی توانستم این کتاب را کنار بگذارم من که آنقدر به وقت شناسی اهمیت
می دادم زمان را فراموش می کردم ویک روز صبح که با همان استاد کلاس داشتیم آنقدر جذب آن شدم که زمان از دستم رفت وتا به حوزه برسم
یک ربع از وقت کلاس رفته بود. آخر ساعت از استاد بخاطر دیر آمدگی ام عذر خواهی کردم و گفتم : باور کنید استاد تقصیر کتاب شهید مطهری
بودکه حواسم راپرت کرد .استاد لبخندی زد و گفت: شما مقداری از لذت معنوی را چشیدی و زمان ومکان را فراموش کردید این حرفی بود که قبول
نداشتید.
پیشنهاد می کنم کتاب انسان کامل شهید مطهری را حتما بخوانیدبه قول معروف «حلوای لَن تَرانی تا نخوری ندانی »
آخرین نظرات