نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم فریبا حقیقی
روز شمار روی دیوار را نگاه می کنم، به تاریخ دیدار از نمایش گاه نزدیک شده. وارد نمایش گاه که می شوی همان اول، به تالار آیینه می رسی. آن جا از فرق سر تا نوک پا را می توان در آینه های اطراف ببینی و خود را تمام قد برانداز کنی.
تالار دوم، پُر از نقش ها و طرح های نقاش چیره دست است، تصاویری از اشک ها، لبخندها، سفره ها، دست ها و… هرکدام از این تصاویر را هزار رنگ آفریده و عجبا در مدت کوتاهِ یک ماهه! تالار سوم محل گذر است و خروج از دیدن این همه نقش و رنگ و طرح و عاشقی.
آذین بسته و چراغانی شده، اما کم کم از ارتفاع سقف کم می شود و باید با حالت سجده و خمیدگی از آن جا بیرون رفت، از نور به سمت نور. اما دریایی تفاوت میان این دو نور نشسته! به خروجی می رسی و هنوز در حیرانی از آفریدگار! آنانی که دیدار از تالارهای رمضان را به سُخره گرفتند، خُسرانشان بی جبران است و بی بازگشت.
آخرین نظرات