بی تو
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
لیلا باباربیع
اگر آسمان چشمانت مرا یاری دهد جز کوی و آستان درگهت به که پناه برم؟ به چه تاوانی سفره بر اشک دلم می بندد؟ بر چه تیری الم می شود؟ نگاهم به چه حکمی صبر بر دلم ایاق می شود؟ قاضی نگاهت مرا تا ابد روانه زندانی کرد که لایق اعدام نفس هایت نبود، قصاص من از لب هایت ندای حکم ابد شد. همه از من، نبودنت را می پرسند؛ چه بگویم از درد هجرانت و خو گرفته ام به تنهایی و اسارت لب های فرو بسته ات. چه کودکانه دل به آغوشت سپردم و چه معصومانه به حرفهایت دل بسته ام. ناغافل از طوفان حوادث و بلوای زمان، آن چه باید می دیدم نشنیدم و آن چه باید می شنیدم ندیدم.
آخرین نظرات