برگ های ریخته شده
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
فاطمه
به ساعتم نگاهی انداختم، لحظه ها رویایی بود وزش باد پائیزی برگ های رنگانگ را از روی شاخه های بلند درختان استوار، درآسمان پراکنده می ساخت و خیابان رامانندلحظه های جشن تولدکه کاغذهای رنگی برزمین فرو می ریزد جذاب وخاطره انگیز کرده بود خیابان خلوت بود و چقدر صدای خش خش برگها دل نواز بود درهمین حال بودم که عکس شهیدحسین علم الهدی رادیدم به فکرفرو، رفتم ایشان تمام تلاش خود را برای پیروزی کردند امروز من آیا برای حفظ انقلابم تاکنون قدمی برداشته ام؟اگر بودی دوباره حماسه می آفریدی و باز شعارهای پرمحتوایت راعملیاتی میکردی ورهبرت راتنهانمیگذا.شتی واجب فراموش شده را زنده می کردی *شهدا شرمنده ام*
آخرین نظرات