نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکارخانم فاطمه سلیمیان
در این واپسین روز های سرد زمستانی که هر لحظه به ولنتاین نزدیک می شویم.
کسانی هستند که همچون مور و ملخ در کف شهر پرسه می زنند تا هدیه ای بیابند.
دخترانی که عشوه در صدا می ریزند و پشت گوشی می گویند:
_آقایی کی همدیگه رو ببینیم، ولنتاین نزدیکه ها…
پسرانی که حرف از عشق دروغین می زنند؛ خود را عاشق سینه چاک معرفی می کنند و با یک خرس قرمز و یک باکس پر از شکلات و پاستیل و…سر و تهش را هم می آورند.
عده ای غرب زده، بهترین دیزاینر شهر را می آورند تا خانه را برای شوهر خود تر گل ورگل کنند و میلیون ها پول حرام می کنند ولی خوب ککشان هم نمی گزد .
وقتی تمام فکر و ذکرشان نگرانی برای خرید کادو، اجازه پدر و مادر، نگرانی بابت این که آیا دخترک خام حرف هایش می شود تا به خواسته اش تن بدهد و…
در همان موقع مجری شبکه خبر اعلام می کند “اتوبوسی حاوی ۴۰ پاسدار در جاده خاش- زاهدان به وسیله ی برخورد یک ماشین انتحاری به آن واژگون شد.
تعداد شهدا هنوز مشخص نیست و هر لحظه به شمار آن ها افزوده می شود…”
تو دست در دست پسرک نامحرم قدم می زنی ولی در آن تاریکی شب دو رفیق دست در دست هم وصیت می کنند که اگر دیگری زنده ماند به وصیتش عمل کند.
تو لباس تا وسط سینه ات چاک می دهی و ادعای با کلاس و مد بودن می کنی آن گاه او ، بر اثر انفجار اتوبوس، بر روی زمین افتاده، در حالی که شهادت را لبیک گفته؛ لباس ها در تنش تکه تکه شده و سینه ی خونین اش در معرض دید هم رزمانش است؛ او بوسه بر پیشانی خونین رفیق شهیدش می زند و زیر لب با خود زمزمه می کند:
_ آخر چگونه این خبر را به خانوادت بدهم مرد؟
مرد، چه واژه ی غریبی است برای مردمان کشورم.
حاشا به غیرتت ایرانی
ورد لبانت شده است:
“می خواستن نرن “،"پولش را می گیرن”
لحظه ای که تو عشوه بر صدا می ریزی اما زنی با تنی لرزان منتظر خبری از همسر خود است ؛این لحظه ها سیری چند؟
لحظه ی گریه کردن فرزند شهید؛ سیری چند؟
سه روز عزای عمومی فقط باید برای سیستان و بلوچستان کافی است؟
سه روز عزای عمومی باید برای کل کشور ایران باشد ،
کشوری که بی غیرتی در آن بی داد می کند .
حاشا به غیرتت ایرانی
بیخیال از شهادت ۲۷ تن بگذر و به ولیتاینت برس .
آخرین نظرات