نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ:
مهربان
امان از جوسازی ها و سیاه نمایی ها… وامصیبتا از قتل نفس توسط جبهه های خودی… تمام این دو جمله، تمام آن درس ایست که از شهادت شیخ فضل الله نوری گرفتم؛ همان که امام انقلاب در وصف او، با این مضمون، این گونه فرمودند:
_ شدت جوسازی علیه او، به حدی بود که از هیچ کس صدایی در نیامد. حتی در نجف. و او به دست خود روحانیون اعدام شد. این یعنی خودی علیه خودی قد علم کند، بکشد و تشویق نیز کند! این سیاست معاویه ای از که بر می آید، جز از دشمن؟ آیا این وامصیبت گفتن ها بازهم تکرار شدنی است؟
متاسفانه بله، تا جامعه روحانیت هست. تا مبارزه هست. تا اسلام هست.این دست دشمنی ها نیز تکرار شدنی است. اما پس کجا رفته است عبرت ها از گذشته ها؟ آن گاه که گوشی های چند سانتی متری مان با اشاره های انگشتان شست و سبابه هایمان قاتل دهها و بلکه صدها جوان بالقوه دشمن دشمنانمان می شوند تو خود بگو پس خواندن تاریخ را چه سود؟
آن زمان که علم اعتراض بر وضع نابسامان برداشته میشود؛ آنهم بدون داشتن حداقل سواد سیاسی و سواد قانونی و حتی آداب اسلامی، پس دم زدن از پیشینه تاریخی کهن ایران چه سود؟ نمی بینید اعتراضات آشوب گرایان بی مغز را؟
گله هایم تمامی ندارد تا آن زمان که تاریخ را تاریخی بیش نداریم. و گله های امثال من نیز اثر نخواهد داشت به همان نشان که چشمانمان سو سو میزند اما دم نمیزند و دستور به بازبینی تاریخ های جامانده در پس ذهن هایمان را نمی دهد. مشکل از دروازههای روحمان است. از چشم ها.
آخرین نظرات