سریع وسایل مورد نیازم را برداشتم و از خانه بیرون زدم ساعت هشت صبح امتحان داشتم. یک فصل از کتابم را هنوز نخوانده بودم تصمیم گرفتم سوار اتوبوس که شدم کتاب راتمام کنم. بلاخره اتوبوس آمد و من سوار شدم. به دنبال جایی برای نشستن می گشتم که دوستم را دیدم که… بیشتر »
آخرین نظرات