قرار بود آن روز کارت ورود به جلسه خواهرم را بگیرم. ساعت یک بود که به مدرسه رسیدم مدرسه شبانه بود و هنوز مسئولانش نیامده بودند. نگاهی به حیاط بزرگش انداختم فقط یک نفر آخر حیاط نشسته بود. به طرفش حرکت کردم؛ نگاهی از دور به او انداختم. دختری بود با قدی… بیشتر »
آخرین نظرات