نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری مادرم به خانه آمد و گفت: _دختر فلانی با دوستاش دفتر ازدواج زدند؛ می خوان کارِ خیر بکنن. دوستام بهم گفتن شمارتونو بده تا برای دخترت خواستگار بفرستند. _مامان! من که مشکل خواستگار ندارم لازم نیست شماره خونمونو… بیشتر »
آخرین نظرات