ارسال شده در 19 دی 1398 توسط ریحانه علی عسکری در فرهنگی, مناسبتها, دل نوشته, روایت تولیدی, #به قلم خودم
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکار خانم زهرا گلستانه: دوستم می گفت: _مادر شوهرم در خانه اش درخت خرمالویی چندساله داشت که خیلی هم دوستش داشت. یک روز پسرش آمده بود و تمام شاخه های آن را بریده بود و تنها تنه ای از آن باقی مانده بود.… بیشتر »
آخرین نظرات