نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری
با شنید صدای مرضیه که از من میخواست همراهش به خرید لباس بروم سرم را از روی کتاب بلند کردم و پرسیدم: _ مگر تو هفته قبل خرید نبودی؟ خنده ای کرد و گفت: _ خودت داری می گویی هفته قبل. آن لباس ها دیگر تکراری شده اند، می خواهم لباس جدید بخرم. قول همراهی به اون ندادم; در عوض قرار شد سر ساعت خاصی برای مرور درس ها به خانهاش بروم. وقتی در آپارتمان باز شد، فکر کردم اشتباهی آمده ام; ناخودآگاه قدمی به عقب برداشتم تا از آپارتمان خارج شوم. ولی با شنیدن صدایش که مرا به داخل دعوت میکرد سرجایم میخ کوب شدم. با تعجب به دکور زیبای پیش رویم خیره شدم دوباره دکور خانه اش را عوض کرده بود. فنجانی قهوه آورد و هم زمان با بلند شدن صدای اذان با عذرخواهی از من، سراغ سجاده ای که قبلا پهن کرده بود رفت و مشغول نماز خواندن شد. بعد از نماز مشغول مرور درس ها شدیم؛ نگاهی به خودنویس گران قیمت داخل دستش انداختم. حتی چرک نویس جزوه هایش را با خودنویس می نوشت. همه لوازم التحریرش از بهترین مارک خارجی از فرانسه سفارش داده میشد؛ خودش میگفت دارندگی و برازندگی. می گفت طبق شئونات خانوادگی ام خرج میکنم. اما برای من که بارها نگاه حسرت زده بچه های کلاس را روی مارک وسایل گران قیمتش دیده بودم همیشه این سوال برایم مطرح بود که، مگر می شود به بهانه شأن خانوادگی نگاه حسرت زده افراد کم توان را به دنبال خود کشید? اصلان شان خانوادگی به افراد مجوز ریخت و پاش غیرمعمول را می دهد? حتی با دیدن بخشش لباس های تکراری اش به افراد کم بضاعت، به بهانه جلوگیری از اسراف، باز هم دلم آرام نشد. به شدت دنبال جواب سوال هایم می گشتم مگر می شود آدمی که خود را پیرو معصوم می داند سبک زندگیش مانند او نباشد? تا روزی که به واقعیت جمله جوینده یابنده است پی بردم: سر کلاس خانواده بودیم که استاد ویژگیهای خانواده عصر جدید را مطرح کرد و گفت: این خانواده ها، مقلد رسانه هستند، مصرف گرا و فردگرا و چهل تکه هستند. آدم های چهل تکه، آدم هایی هستند که هر گوشه از زندگیشان یک رنگ یک جور و یک شکلی است؛ مثلاً وقت عبادت مسلمان اند و پیرو معصوم(ع)، وقت ارتباط با همسرشان افکار فمینیستی دارند به سیاست که می رساند سکولار می شوند. شاید اگر کمی به خودتان دقت کنید این چهل تکه بودن را پیدا کنید. ادعای مسلمانی می کنیم ولی وقتی دلمان میخواهد خرج اضافه ای کنیم یادمان میرود، بزرگان دینی ما هیچ وقت نخواستند حتی از سطح معمولی جامعه بالاتر باشند. وقتی پای همسر داریمان وسط میآید با این توجیه که شوهران ما حضرت علی (علیه السلام) نیستند از انجام وظایفمان سرباز می زنیم. وقتی پای منافعمان وسط میآید توجیه المسائلمان را باز می کنیم و فتوا می دهیم؛ در حالی که آن چه خدا از ما خواسته و چنگ زدن به آن را برای جلوگیری از انحراف لازم دانسته قرآن و سنت است. قرآنی که مفسرانش اهل بیت اند و به گفتار و رفتار و تقریرشان باید عمل کنیم. واین یعنی گذاشتن پا، جای پای معصوم(ع) که با چهل تکه بودن آدم امروز سازگار نیست.
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری
با شنید صدای مرضیه که از من میخواست همراهش به خرید لباس بروم سرم را از روی کتاب بلند کردم و پرسیدم: _ مگر تو هفته قبل خرید نبودی؟ خنده ای کرد و گفت: _ خودت داری می گویی هفته قبل. آن لباس ها دیگر تکراری شده اند، می خواهم لباس جدید بخرم. قول همراهی به اون ندادم; در عوض قرار شد سر ساعت خاصی برای مرور درس ها به خانهاش بروم. وقتی در آپارتمان باز شد، فکر کردم اشتباهی آمده ام; ناخودآگاه قدمی به عقب برداشتم تا از آپارتمان خارج شوم. ولی با شنیدن صدایش که مرا به داخل دعوت میکرد سرجایم میخ کوب شدم. با تعجب به دکور زیبای پیش رویم خیره شدم دوباره دکور خانه اش را عوض کرده بود. فنجانی قهوه آورد و هم زمان با بلند شدن صدای اذان با عذرخواهی از من، سراغ سجاده ای که قبلا پهن کرده بود رفت و مشغول نماز خواندن شد. بعد از نماز مشغول مرور درس ها شدیم؛ نگاهی به خودنویس گران قیمت داخل دستش انداختم. حتی چرک نویس جزوه هایش را با خودنویس می نوشت. همه لوازم التحریرش از بهترین مارک خارجی از فرانسه سفارش داده میشد؛ خودش میگفت دارندگی و برازندگی. می گفت طبق شئونات خانوادگی ام خرج میکنم. اما برای من که بارها نگاه حسرت زده بچه های کلاس را روی مارک وسایل گران قیمتش دیده بودم همیشه این سوال برایم مطرح بود که، مگر می شود به بهانه شأن خانوادگی نگاه حسرت زده افراد کم توان را به دنبال خود کشید? اصلان شان خانوادگی به افراد مجوز ریخت و پاش غیرمعمول را می دهد? حتی با دیدن بخشش لباس های تکراری اش به افراد کم بضاعت، به بهانه جلوگیری از اسراف، باز هم دلم آرام نشد. به شدت دنبال جواب سوال هایم می گشتم مگر می شود آدمی که خود را پیرو معصوم می داند سبک زندگیش مانند او نباشد? تا روزی که به واقعیت جمله جوینده یابنده است پی بردم: سر کلاس خانواده بودیم که استاد ویژگیهای خانواده عصر جدید را مطرح کرد و گفت: این خانواده ها، مقلد رسانه هستند، مصرف گرا و فردگرا و چهل تکه هستند. آدم های چهل تکه، آدم هایی هستند که هر گوشه از زندگیشان یک رنگ یک جور و یک شکلی است؛ مثلاً وقت عبادت مسلمان اند و پیرو معصوم(ع)، وقت ارتباط با همسرشان افکار فمینیستی دارند به سیاست که می رساند سکولار می شوند. شاید اگر کمی به خودتان دقت کنید این چهل تکه بودن را پیدا کنید. ادعای مسلمانی می کنیم ولی وقتی دلمان میخواهد خرج اضافه ای کنیم یادمان میرود، بزرگان دینی ما هیچ وقت نخواستند حتی از سطح معمولی جامعه بالاتر باشند. وقتی پای همسر داریمان وسط میآید با این توجیه که شوهران ما حضرت علی (علیه السلام) نیستند از انجام وظایفمان سرباز می زنیم. وقتی پای منافعمان وسط میآید توجیه المسائلمان را باز می کنیم و فتوا می دهیم؛ در حالی که آن چه خدا از ما خواسته و چنگ زدن به آن را برای جلوگیری از انحراف لازم دانسته قرآن و سنت است. قرآنی که مفسرانش اهل بیت اند و به گفتار و رفتار و تقریرشان باید عمل کنیم. واین یعنی گذاشتن پا، جای پای معصوم(ع) که با چهل تکه بودن آدم امروز سازگار نیست.
نوشته شده توسط حقوق دان
حجت الاسلام دکتر رسول مظاهری
قسمت آخر ماده 4 قانون تملک آپارتمانها میگوید:
پرداخت هزینههای مشترک اعم از اینکه ملک مورد استفاده قرار بگیرد یا نگیرد الزامی است، البته در مواردی که هزینههای آسانسور تفکیک شده نسبت به کل هزینههای ساختمان باشد موضوع به نحو دیگری است.
فردی طبقه همکف یک آپارتمان چند طبقه ساکن است و از آسانسور هیچ استفادهای ندارد،
حال سوال اینجاست که آیا هزینه ماهانه تعمیرات آسانسور شامل حال افرادی که در طبقه همکف ساکن هستند میشود؟
این سوال را به دو صورت میتوان پاسخ داد:
اگر هزینههای آسانسور در شارژ به صورت سرفصلی جدا آورده نشده باشد: مالک طبقه اول به هیچ عنوان نمیتواند از پرداخت هزینههای تعمیر آسانسور خودداری کند ولو اینکه از آسانسور استفاده نکند.
زیرا اولا هزینه تعمیر آسانسور نباید بهطور مجزا و مستقل، از تکتک واحدها اخذ شود بلکه از محل صندوق ساختمان باید پرداخت شود.
ثانیا، آسانسور و یا هر تاسیسات دیگری که در ساختمان نصب و تعبیه شده، جزو منصوبات ساختمان است و هزینههای تعمیر و نگهداری آنها به عهده مدیر ساختمان است.
بعضی از تاسیسات ممکن است مورد استفاده برخی واحدها و پارهای از آنها مورد استفاده بعضی دیگر نباشد.
همچنانکه قسمت آخر ماده 4 قانون تملک آپارتمانها میگوید پرداخت هزینههای مشترک اعم از اینکه ملک مورد استفاده قرار بگیرد یا نگیرد الزامی است.
امکان دارد هزینههای آسانسور تفکیک شده نسبت به کل هزینههای ساختمان باشد: که در این صورت ساکنین در مجمع عمومی میتوانند فرمول و یا روش خاصی برای تقسیم هزینههای آسانسور تعیین کنند که فقط بر اساس این تصمیم هیئت مدیره است که میتوان طبقه را در میزان شارژ هزینههای آسانسور دخیل کرد.
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری
مادرم به خانه آمد و گفت: _دختر فلانی با دوستاش دفتر ازدواج زدند؛ می خوان کارِ خیر بکنن. دوستام بهم گفتن شمارتونو بده تا برای دخترت خواستگار بفرستند. _مامان! من که مشکل خواستگار ندارم لازم نیست شماره خونمونو بدین. مدتی گذشت تا این که خواستگاری زنگ زد که من روی این حساب که اشتباه گرفته آن را رد کردم. مرد مطلقه ای که دوتا بچه داشت و حدود دوازه سالی از من بزرگ تر بود. اهمیت ندادم تا اینکه دوباره خواستگار چهل ساله ای زنگ تلفن ما را به صدا درآورد. وقتی سنم را پرسید با تعجب پرسید: _شما خواستگار این سنی قبول می کنین؟ ولی وقتی جواب ردم را شنید از تعجبش کم شد. کم کم از این تماس های عجیب، عامل آن را که خانم باقری نامی بود را درآوردم. خیلی اوقات از این که چنین مواردی برایم معرفی می شد سخت ناراحت می شدم. به همین خاطر از نشانی هایش، از جاهایی که شک داشتم ممکن است شماره مرا داشته باشند سراغ خانم باقری را گرفتم. اما هرچه گشتم کم تر به نتیجه رسیدم. تا روزی که دوباره یکی از همین خواستگاران نامناسب زنگ زدند و اسم خانم باقری را آوردند خجالت را کنار گذاشتم و پرسیدم: _می شه بفرمایید این خانم باقری کیه؟ جواب داد: _ از دفتر ازدواج که جدیدا تاسیس شده. دود از کله ام بلند شد. از مادرم که پرسیدم متوجه شدم که احتمالا دوستانش شماره ما را بدون اجازه، و پرسیدن شرایط، به دفتر داده بودند و آن ها بدون هیچ تحقیق و اجازه ای شماره منزل ما به هرکس از راه می رسید داده بودند. تصمیم گرفتم در اولین فرصت سری به آنجا بزنم و آن ها را از نتایج عمل عجله ای وشتابزده شان مطلع کنم. پ.ن کار فرهنگی می خوایم بکنیم خیلی خوبه ولی بهتر نیست از تجربیات بقیه کانون ها هم استفاده کنیم و البته به کسی که نیاز به کمک ما نداره کاری نداشته باشیم. مگه نه این که هرکس نیازش را خودش تشخیص می ده نه دیگران کم تر سرمون را توی زندگی بقیه بکنیم نکنه یه وقت می خوایم ثواب کنیم کباب بشه
آخرین نظرات