چه كنم؟نمي توانم دست به قلم نشوم
اين بار جوهر قلم من،عطري است،عطري اشنا!
اري عطر ياس است!
عطرش به مشامت مي رسد
استشمام كه كردي آسمان وجودت ابري ميشود
كم كم
قطره هاي باران از چشمانت جاري ميشود
بگذار خوب ببارد!!!
حال خوب نگاه كن
بذر محبت او در دلت در حال جوانه زدن است
حواست را جمع كن
بايد پرورشش بدهي
بگذار انقدر چشمانت ببارد در اين مصيبت
تا همان جوانه ي كوچك، گلي شود شكفته!
حال به حصاري براي مراقبت از آن احتياج داري
حصاري را انتخاب كن تا هر نگاه ناپاكي به گلت نيفتد،
انتخاب خوبي است!
بلندتر بگووو اري فرياد بزن چادرت را
فرياد بزن بانوي مسلمان
دور گلت را بگير
و اما
حال نياز داري گلت را جاودانه كني
مبادا كه پژمرده شود
نياز به يك نور داري
نوري كه خود جاودانه باشد تا گلت را نيز جادوانه كند
به آسمان نگاه كن نامش در حال درخشيدن است! زهرا!!!
راستي؟كِي گل تو انقدر رشد كرد؟
فائزه محمدي، ٢٩بهمن ٩٦
آخرین نظرات