پیله تنهایی
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکارخانم لیلا باباربیع
گاهی میان خاطرات، جا می مانی .
یک لبخند، یک نگاه ورق را برمی گرداند . آن زمان تو می مانی و هجوم افکاری که یک عمر از آن ها فرار می کردی.
نه شادی و نه غمگین ، فقط دلت برای خودت که چه هستی ، تنگ می شود .
آن جا تازه میفهمی که باید از پیله خودت بیرون بیایی .
همان کرم زشت، روزی مبدل به پروانه می شود.
آن هنگام که پیله تنهایی خودش را ترک می کند. پروانه وار دور شمع وجودت می گردم و از سوختن ابایی ندارم.
آخرین نظرات