۱۳۸۷/۰۱/۰۱۱۳۸۷/۰۱/۰۱
نگاهی گذرا به زندگینامهی حضرت آيتاللهالعظمی سيد علی حسینی خامنهای
رهبرانقلاب اسلامی ایران
سيد علی حسینی خامنهاى فرزند مرحوم حجتالاسلاموالمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنهاى، درفروردینماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. او دومين پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سيدجواد خامنهاى هم مانند بيشتر روحانيون و مدرسان علوم دينى، بسيار ساده: «پدرمروحانى معروفى بود، اما خيلى پارسا و گوشهگير[…]زندگى ما بهسختى مىگذشت. من يادم هست شبهايى اتفاق مىافتاد كه در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهيه مىكرد. […]آن شام هم نان و كشمش بود.»رهبرانقلاب اسلامی ایران
سيد علی حسینی خامنهاى فرزند مرحوم حجتالاسلاموالمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنهاى، درفروردینماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. او دومين پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سيدجواد خامنهاى هم مانند بيشتر روحانيون و مدرسان علوم دينى، بسيار ساده: «پدرمروحانى معروفى بود، اما خيلى پارسا و گوشهگير[…]زندگى ما بهسختى مىگذشت. من يادم هست شبهايى اتفاق مىافتاد كه در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهيه مىكرد. […]آن شام هم نان و كشمش بود.»
خانهاى كه خانوادهی سيد جواد در آن زندگىمىكردند در یكی از محلههای فقیرنشین مشهد بود: «منزل پدرى من كه در آن متولدشدهام، تا چهار پنج سالگى من، يك خانهی ۶۰ ـ ۷۰ مترى در محلهی فقيرنشين مشهدبود كه فقط يك اتاق داشت و يك زيرزمين تاريك و خفهاى! هنگامى كه براى پدرم ميهمانمىآمد -و معمولاً پدر بنا بر اين كه روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت- همهی ما بايد به زيرزمين مىرفتيم تا مهمان برود. بعد عدهاى كه به پدر ارادتی داشتند، زمين كوچكى را كنار اين منزل خريده به آن اضافه كردند و ما داراى سه اتاقش کرديم.»
رهبر انقلاب از دوران كودكى در خانوادهاى فقير اما روحانى پرورش يافتند و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگشان سيد محمد برای یادگیری الفبا و قرآن مجید، به مكتبخانه رفتند و پس از آن در مدرسهی تازهتأسيس اسلامى «دارالتعليم ديانتى» ثبت نام كردند و دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.
الف. زندگی علمی - طلبگی
۱۳۳۰
سیدعلی از دوازده سالگی وبا رفتن به مدرسهی علمیهی سلیمانخان و سپس نواب مشهد، پس از آموختن مقدمات علوم حوزوی، فراگیری دروس سطح همچون معالم، قوانین، شرح لمعه، رسائل، مكاسب و كفایه رااز اساتیدی همچون حضرات آیات میرزا احمد مدرس یزدی، حاج شیخ هاشم قزوینی و سید جلیل حسینی سیستانی ادامه داد. اما آن استادی كه سیدعلی نوجوان از او استفادههای فراوانی در دروس سطح برد، كسی جز پدرش نبود؛ یعنی مرحوم آیتالله سید جواد خامنهای كه از آیات عظامی همچون نائینی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی اجازهی اجتهاد داشت.
۱۳۳۴
شانزده سالگی سنی بود كه آقاسیدعلی حضور در درس خارج فقه آیتاللهالعظمی سید محمدهادی میلانی را آغاز كرد. ایشان همزمان در جلسات مرحوم حاج میرزاجوادآقا تهرانی نیز شركت میكرد. مباحث این جلسات بیشتر به نقد و رد كتاب فلسفهی منظومهی ملاهادی سبزواری میگذشت. علاوه براین و به دلیل علاقهی آقاسیدعلی به فلسفه و به سبب جوّ ضد فلسفهی آن روزهای مشهد،او ناگزیر بود كه در درس مرحوم آقا شیخ رضا ایسی- از اساتید فلسفهی مورد وثوق حضرت آیتالله میلانی- به صورت پنهانی و خصوصی شركت كند.
۱۳۳۶
هجدهمین سال زندگی ِآقاسیدعلی مقارن شد با عزم او برای حضور در نجف اشرف به قصد زیارت حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام و درك كردن محضر و دروس بزرگان نجف. سیدعلی پس از حضوری كوتاه در این حوزه، درس اساتیدی همچون آیتالله العظمی سید محسن حكیم را بیشتر پسندید و تصمیم گرفت كه اگر پدرشان اجازه داد، درنجف بماند و به درس آن اساتید برود. به پدر نامه نوشت و از او برای ماندن و ادامهی تحصیل در نجف اجازه خواست. پاسخ منفی شنید و لذا به امر پدر به مشهدبازگشت.
پس از برگشتن به مشهد و ادامهی ارتباط با طلابی كه از قم برای زیارت حضرت علی بن موسیالرضاعلیهالسلام میآمدند، سیدجوان مصمم شد برای رفتن به حوزهی قم. در آن هنگام هدایت حوزهی قم راآیتاللهالعظمی بروجردی زعامت میكرد و این حوزه به سوی شكوفایی و مركزیت علمی میرفت. پدر آقاسیدعلی اما كه راهنما و مشاور اصلی او بود، با ترك مشهد موافقت نكردو این مخالفت ادامه یافت تا یك سال بعد.
با شروع سال تحصیلی جدیدحوزه، آقا سیدجواد خامنهای رضایت داد كه فرزند فاضلش به قم هجرت كند. آقاسیدعلی به قم رفت و در مدرسهی علمیهی حجتیه مستقر شد. برادر بزرگترش سیدمحمد هم در آنجاطلبه بود. بانی ساخت این مدرسهی علمیه -كه از دیگر مدارس آن زمانِ قم تازهسازتربود- آیتاللهالعظمی حجت كوهكمرهای بود و طرح معماری آن را علامه سید محمدحسین طباطبایی داده بود.
آقاسیدعلی كه بهزودی در بین هممباحثههایش به كثرت مطالعه و اشتغال درسی شهره شد. از آغاز ورودش به قم در درس خارج فقه حضرت آیتالله العظمی بروجردی شركت كرد. از همان ابتدا در دروس حاجآقا روحالله هم (حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه) نیز حضور یافت. ازبركات حضور در این درس آقای بروجردی، نكات مهم رجالی بود كه استاد در آن بسیارمتبحّر بود. تقریرات درس خارج فقه و اصول مرحوم امام و مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی هنوز نزد آیتالله خامنهای باقی است؛ هرچند كه ساواك بسیاری از آنها را دردوران مبارزه از بین برد.
در فروردین این سال حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی به لقاء حضرت حق شتافت و مرجعیت امام خمینی رضواناللهعلیه مطرح شد. سخنرانیهای انتقادی امام و اعتراضهای تند ایشان علیه اقدامات رژیم و شخص پهلوی دوم، پایههای قیام اسلامی در قم و زمینههای شكلگیری مبارزات را پی ریخت. شاگردان ایشان نیز هریك درسنگری به تبلیغ و روشنگری پرداختند و به دنبال تحكیم قیام و تثبیت مرجعیت و زعامت امام بودند.
خانهاى كه خانوادهی سيد جواد در آن زندگىمىكردند در یكی از محلههای فقیرنشین مشهد بود: «منزل پدرى من كه در آن متولدشدهام، تا چهار پنج سالگى من، يك خانهی ۶۰ ـ ۷۰ مترى در محلهی فقيرنشين مشهدبود كه فقط يك اتاق داشت و يك زيرزمين تاريك و خفهاى! هنگامى كه براى پدرم ميهمانمىآمد -و معمولاً پدر بنا بر اين كه روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت- همهی ما بايد به زيرزمين مىرفتيم تا مهمان برود. بعد عدهاى كه به پدر ارادتی داشتند، زمين كوچكى را كنار اين منزل خريده به آن اضافه كردند و ما داراى سه اتاقش کرديم.»
رهبر انقلاب از دوران كودكى در خانوادهاى فقير اما روحانى پرورش يافتند و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگشان سيد محمد برای یادگیری الفبا و قرآن مجید، به مكتبخانه رفتند و پس از آن در مدرسهی تازهتأسيس اسلامى «دارالتعليم ديانتى» ثبت نام كردند و دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.
الف. زندگی علمی - طلبگی
۱۳۳۰
سیدعلی از دوازده سالگی وبا رفتن به مدرسهی علمیهی سلیمانخان و سپس نواب مشهد، پس از آموختن مقدمات علوم حوزوی، فراگیری دروس سطح همچون معالم، قوانین، شرح لمعه، رسائل، مكاسب و كفایه رااز اساتیدی همچون حضرات آیات میرزا احمد مدرس یزدی، حاج شیخ هاشم قزوینی و سید جلیل حسینی سیستانی ادامه داد. اما آن استادی كه سیدعلی نوجوان از او استفادههای فراوانی در دروس سطح برد، كسی جز پدرش نبود؛ یعنی مرحوم آیتالله سید جواد خامنهای كه از آیات عظامی همچون نائینی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی اجازهی اجتهاد داشت.
۱۳۳۴
شانزده سالگی سنی بود كه آقاسیدعلی حضور در درس خارج فقه آیتاللهالعظمی سید محمدهادی میلانی را آغاز كرد. ایشان همزمان در جلسات مرحوم حاج میرزاجوادآقا تهرانی نیز شركت میكرد. مباحث این جلسات بیشتر به نقد و رد كتاب فلسفهی منظومهی ملاهادی سبزواری میگذشت. علاوه براین و به دلیل علاقهی آقاسیدعلی به فلسفه و به سبب جوّ ضد فلسفهی آن روزهای مشهد،او ناگزیر بود كه در درس مرحوم آقا شیخ رضا ایسی- از اساتید فلسفهی مورد وثوق حضرت آیتالله میلانی- به صورت پنهانی و خصوصی شركت كند.
۱۳۳۶
هجدهمین سال زندگی ِآقاسیدعلی مقارن شد با عزم او برای حضور در نجف اشرف به قصد زیارت حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام و درك كردن محضر و دروس بزرگان نجف. سیدعلی پس از حضوری كوتاه در این حوزه، درس اساتیدی همچون آیتالله العظمی سید محسن حكیم را بیشتر پسندید و تصمیم گرفت كه اگر پدرشان اجازه داد، درنجف بماند و به درس آن اساتید برود. به پدر نامه نوشت و از او برای ماندن و ادامهی تحصیل در نجف اجازه خواست. پاسخ منفی شنید و لذا به امر پدر به مشهدبازگشت.
پس از برگشتن به مشهد و ادامهی ارتباط با طلابی كه از قم برای زیارت حضرت علی بن موسیالرضاعلیهالسلام میآمدند، سیدجوان مصمم شد برای رفتن به حوزهی قم. در آن هنگام هدایت حوزهی قم راآیتاللهالعظمی بروجردی زعامت میكرد و این حوزه به سوی شكوفایی و مركزیت علمی میرفت. پدر آقاسیدعلی اما كه راهنما و مشاور اصلی او بود، با ترك مشهد موافقت نكردو این مخالفت ادامه یافت تا یك سال بعد.
با شروع سال تحصیلی جدیدحوزه، آقا سیدجواد خامنهای رضایت داد كه فرزند فاضلش به قم هجرت كند. آقاسیدعلی به قم رفت و در مدرسهی علمیهی حجتیه مستقر شد. برادر بزرگترش سیدمحمد هم در آنجاطلبه بود. بانی ساخت این مدرسهی علمیه -كه از دیگر مدارس آن زمانِ قم تازهسازتربود- آیتاللهالعظمی حجت كوهكمرهای بود و طرح معماری آن را علامه سید محمدحسین طباطبایی داده بود.
آقاسیدعلی كه بهزودی در بین هممباحثههایش به كثرت مطالعه و اشتغال درسی شهره شد. از آغاز ورودش به قم در درس خارج فقه حضرت آیتالله العظمی بروجردی شركت كرد. از همان ابتدا در دروس حاجآقا روحالله هم (حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه) نیز حضور یافت. ازبركات حضور در این درس آقای بروجردی، نكات مهم رجالی بود كه استاد در آن بسیارمتبحّر بود. تقریرات درس خارج فقه و اصول مرحوم امام و مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی هنوز نزد آیتالله خامنهای باقی است؛ هرچند كه ساواك بسیاری از آنها را دردوران مبارزه از بین برد.
در فروردین این سال حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی به لقاء حضرت حق شتافت و مرجعیت امام خمینی رضواناللهعلیه مطرح شد. سخنرانیهای انتقادی امام و اعتراضهای تند ایشان علیه اقدامات رژیم و شخص پهلوی دوم، پایههای قیام اسلامی در قم و زمینههای شكلگیری مبارزات را پی ریخت. شاگردان ایشان نیز هریك درسنگری به تبلیغ و روشنگری پرداختند و به دنبال تحكیم قیام و تثبیت مرجعیت و زعامت امام بودند.
="font-size: medium;">
پس از حادثهی یورش عوامل پهلوی به مدرسهی فیضیه و با اوجگیری مبارزات طلاب و مردم متدین علیه رژیم، امام خمینی را دستگیر كردند و به تبعید فرستادند. پس از تبعید امام، شاگردان ایشان مبارزات را در قم و دیگر شهرها ادامه دادند. روش مبارزات امام سبب شده بود تاآقاسیدعلی -كه تحت تأثیر شخصیت انقلابی شهید نواب صفوی نیز بود- به انجام وظیفهی روشنگری در مبارزات بپردازد. لذا ساواك دو بار او را دستگیر كرد. در همین سال امام خمینی او را به عنوان نمایندهی خود و برای ابلاغ پیام دربارهی مبارزه با رژیم شاه، نزد آیتاللهالعظمی میلانی در مشهد فرستادند. همهی اینها در كنار فضای گرم درس و بحث و مباحثات علمی بود.
در این سال آیتالله سیدجواد خامنهای كه در مشهد ساكن بود، بینایی خود را از دست داد. این بدترین خبربرای آقاسیدعلی بود كه میخواست در قم بماند. او با وجود اصرار اساتید خود برماندنش در قم و از جمله اصرار آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی -فرزندآیتاللهالعظمی حائری مؤسس-قصد عزیمت به مشهد مقدس كرد. در مدت تحصیل در قم، به غیر از امام خمینی و مرحوم آقای بروجردی، حضرات آیات شیخ مرتضی حائری در فقه و اصول و علامه سیدمحمدحسین طباطبایی در فلسفه، از دیگر اساتید آقاسیدعلی خامنهای بودند. همچنین آقایان شیخ محمد حسین بهجتی شفق، حجتالاسلام محمدجواد حجتی كرمانی،حجتالاسلام سید جعفر شبیری زنجانی، آیتالله حاج شیخ مهدی باقری كنی و آیتالله ربانی املشی از هممباحثههای نزدیك او به شمار میرفتند.
پس از بازگشت به مشهد مقدس،پدر كه از اساتید اصلی او در سالهای طلبگی بود، دیگر نابینا شده و از نعمت مطالعه محروم بود و آقاسیدعلی چشمان پدرش شد! او هر روز و در زمانی مشخص، چند ساعت برای پدر كتاب میخواند و همان متون را با او مباحثه میكرد.
تدریس رسائل و مكاسب وكفایه، آغاز تدریس تفسیر قرآن كریم و حضور مجدد در درس خارج فقه آیتاللهالعظمی میلانی -علیرغم اختلاف سلیقه در مبارزات سیاسی- بخشی از فعالیتهای علمی روحانی ۲۶سالهی ساكن خیابان خسروی نو در مشهد مقدس بود.
مدرسهی علمیهی میرزاجعفر مشهد، شاهد جلسات تفسیر قرآن كریم بود كه بهسرعت مورد استقبال طلاب قرارگرفت. «تفسیرِ فعّال قرآن» كه سیدعلی خامنهای آن را تدریس میكرد، شیوهی جدید وخاصی از تفسیر كلامالله مجید بود و طلاب را روزبهروز به بهرهگیری از آموزههای قرآن ترغیب میكرد. این جلسات به دلیل استقبال زیاد و مباحث مبارزاتی مطرحشده دركنار تدریس رسائل و مكاسب و كفایه، با ممانعتهای مكرر عوامل رژیم پهلوی مواجه شد. این اتفاق باعث شد تا این دروس از مسجد امام حسن مجتبی علیهالسلام به مسجد كرامت و پس از آن به مساجدرضایی، قبله و… منتقل شود. این جلسات كه دیگر به محل حضور دانشجویان نیز تبدیل شده بود، به دلیل بازداشت آیتالله خامنهای بارها متوقف و دوباره برگزار میشد تااینكه در سال ۱۳۵۶ به دلیل تبعید آیتالله خامنهای به ایرانشهر، تعطیل شد.
ممنوعالخروج شدن از كشور به دلیل مبارزات انقلابی در مشهد، دستگیریهای پیاپی و فعالیتهای سیاسی باعث شد تا سیدعلی حسینی خامنهای نتواند برای ارتباطگیری از نزدیك با امام خمینی به نجف اشرف برود، اما ماندن در مشهد و پركردن خلأ فكری و ایدئولوژیك كه پیش از این برای جریان مبارزه وجود داشت، موجب شد تاجلسات مستمر با شهید مرتضی مطهری پیگیری شود و محصول آن جلسات «تدوین ایدئولوژی اسلامی» باشد.
پس از حادثهی یورش عوامل پهلوی به مدرسهی فیضیه و با اوجگیری مبارزات طلاب و مردم متدین علیه رژیم، امام خمینی را دستگیر كردند و به تبعید فرستادند. پس از تبعید امام، شاگردان ایشان مبارزات را در قم و دیگر شهرها ادامه دادند. روش مبارزات امام سبب شده بود تاآقاسیدعلی -كه تحت تأثیر شخصیت انقلابی شهید نواب صفوی نیز بود- به انجام وظیفهی روشنگری در مبارزات بپردازد. لذا ساواك دو بار او را دستگیر كرد. در همین سال امام خمینی او را به عنوان نمایندهی خود و برای ابلاغ پیام دربارهی مبارزه با رژیم شاه، نزد آیتاللهالعظمی میلانی در مشهد فرستادند. همهی اینها در كنار فضای گرم درس و بحث و مباحثات علمی بود.
در این سال آیتالله سیدجواد خامنهای كه در مشهد ساكن بود، بینایی خود را از دست داد. این بدترین خبربرای آقاسیدعلی بود كه میخواست در قم بماند. او با وجود اصرار اساتید خود برماندنش در قم و از جمله اصرار آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی -فرزندآیتاللهالعظمی حائری مؤسس-قصد عزیمت به مشهد مقدس كرد. در مدت تحصیل در قم، به غیر از امام خمینی و مرحوم آقای بروجردی، حضرات آیات شیخ مرتضی حائری در فقه و اصول و علامه سیدمحمدحسین طباطبایی در فلسفه، از دیگر اساتید آقاسیدعلی خامنهای بودند. همچنین آقایان شیخ محمد حسین بهجتی شفق، حجتالاسلام محمدجواد حجتی كرمانی،حجتالاسلام سید جعفر شبیری زنجانی، آیتالله حاج شیخ مهدی باقری كنی و آیتالله ربانی املشی از هممباحثههای نزدیك او به شمار میرفتند.
پس از بازگشت به مشهد مقدس،پدر كه از اساتید اصلی او در سالهای طلبگی بود، دیگر نابینا شده و از نعمت مطالعه محروم بود و آقاسیدعلی چشمان پدرش شد! او هر روز و در زمانی مشخص، چند ساعت برای پدر كتاب میخواند و همان متون را با او مباحثه میكرد.
تدریس رسائل و مكاسب وكفایه، آغاز تدریس تفسیر قرآن كریم و حضور مجدد در درس خارج فقه آیتاللهالعظمی میلانی -علیرغم اختلاف سلیقه در مبارزات سیاسی- بخشی از فعالیتهای علمی روحانی ۲۶سالهی ساكن خیابان خسروی نو در مشهد مقدس بود.
مدرسهی علمیهی میرزاجعفر مشهد، شاهد جلسات تفسیر قرآن كریم بود كه بهسرعت مورد استقبال طلاب قرارگرفت. «تفسیرِ فعّال قرآن» كه سیدعلی خامنهای آن را تدریس میكرد، شیوهی جدید وخاصی از تفسیر كلامالله مجید بود و طلاب را روزبهروز به بهرهگیری از آموزههای قرآن ترغیب میكرد. این جلسات به دلیل استقبال زیاد و مباحث مبارزاتی مطرحشده دركنار تدریس رسائل و مكاسب و كفایه، با ممانعتهای مكرر عوامل رژیم پهلوی مواجه شد. این اتفاق باعث شد تا این دروس از مسجد امام حسن مجتبی علیهالسلام به مسجد كرامت و پس از آن به مساجدرضایی، قبله و… منتقل شود. این جلسات كه دیگر به محل حضور دانشجویان نیز تبدیل شده بود، به دلیل بازداشت آیتالله خامنهای بارها متوقف و دوباره برگزار میشد تااینكه در سال ۱۳۵۶ به دلیل تبعید آیتالله خامنهای به ایرانشهر، تعطیل شد.
ممنوعالخروج شدن از كشور به دلیل مبارزات انقلابی در مشهد، دستگیریهای پیاپی و فعالیتهای سیاسی باعث شد تا سیدعلی حسینی خامنهای نتواند برای ارتباطگیری از نزدیك با امام خمینی به نجف اشرف برود، اما ماندن در مشهد و پركردن خلأ فكری و ایدئولوژیك كه پیش از این برای جریان مبارزه وجود داشت، موجب شد تاجلسات مستمر با شهید مرتضی مطهری پیگیری شود و محصول آن جلسات «تدوین ایدئولوژی اسلامی» باشد.
۱۳۶۹تا امروز
از سال ۱۳۶۹ شمسی، درس خارج فقه آیتاللهالعظمی خامنهای آغاز شده و تا كنون ادامه دارد. جهاد، موسیقی،غیبت، قصاص و… از مباحثی است كه تا كنون در درس خارج ایشان تدریس شدهاست.
ب. مبارزات سياسى
آيتالله خامنهاى به گفتهی خودشان «از شاگردان فقهى، اصولى،سياسى و انقلابى امام خمينی قدّسسرّه هستند و نخستين جرقههاى سياسى و مبارزاتى ایشان و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ وشهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نواب صفوى» در ذهن ايشان زده است؛ هنگامی كه نواب صفوى با عدهاى از فدایيان اسلام در سال ۱۳۳۱ به مشهد رفتند و در مدرسهی سليمانخان، سخنرانى پرهيجان و بيداركنندهاى در موضوع احياى اسلام و حاكميت احكام الهى و نیز فريب و نيرنگ شاه و انگليس و دروغگويى آنان به ملت ايران، ايرادكردند.
«همان وقت جرقههاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيلهی نواب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شكى ندارم كه اولين آتش را مرحوم نواب در دل ما روشنكرد.»
همراه با نهضت حضرت امام خمينىقدّسسرّه
آيتالله خامنهاى از سال ۱۳۴۱ كه در قم حضور داشتند و از زمانی كه حركت انقلابى واعتراضآميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريكاپسند محمدرضا شاه پهلوىآغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيبهاى فراوان و شكنجهها و ۱۳۶۹تا امروز
از سال ۱۳۶۹ شمسی، درس خارج فقه آیتاللهالعظمی خامنهای آغاز شده و تا كنون ادامه دارد. جهاد، موسیقی،غیبت، قصاص و… از مباحثی است كه تا كنون در درس خارج ایشان تدریس شدهاست.
ب. مبارزات سياسى
آيتالله خامنهاى به گفتهی خودشان «از شاگردان فقهى، اصولى،سياسى و انقلابى امام خمينی قدّسسرّه هستند و نخستين جرقههاى سياسى و مبارزاتى ایشان و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ وشهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نواب صفوى» در ذهن ايشان زده است؛ هنگامی كه نواب صفوى با عدهاى از فدایيان اسلام در سال ۱۳۳۱ به مشهد رفتند و در مدرسهی سليمانخان، سخنرانى پرهيجان و بيداركنندهاى در موضوع احياى اسلام و حاكميت احكام الهى و نیز فريب و نيرنگ شاه و انگليس و دروغگويى آنان به ملت ايران، ايرادكردند.
«همان وقت جرقههاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيلهی نواب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شكى ندارم كه اولين آتش را مرحوم نواب در دل ما روشنكرد.»
همراه با نهضت حضرت امام خمينىقدّسسرّه
آيتالله خامنهاى از سال ۱۳۴۱ كه در قم حضور داشتند و از زمانی كه حركت انقلابى واعتراضآميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريكاپسند محمدرضا شاه پهلوىآغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيبهاى فراوان و شكنجهها و
تعبيدها و زندانها مبارزه كردند و در اين مسير از هيچ خطرى نترسيدند.
نخستين بار در محرم سال ۱۳۸۳ ﻫ.ق از سوى امام خمينى قدّسسرّه مأموريت يافتند كه پيام ايشان را به آيتاللهالعظمی ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامههاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرم و افشاگرى عليه سياستهاى آمريكايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهربيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى وآمريكا پرداختند. به اين خاطر در ۹ محرم «۱۲ خرداد ۱۳۴۲» دستگير و يك شب بازداشتشدند و فرداى آن با اين شرط آزاد شدند كه منبر نروند و تحت نظر باشند. با پيش آمدن حادثهی خونین ۱۵خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آوردند، تحویل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سختترین شرایط و شكنجه و آزارهازندانى شدند.
دومين بازداشت
در بهمن ۱۳۴۲ -رمضان ۱۳۸۳ ﻫ.ق- آیتالله خامنهاى با عدهاى از دوستانشان بر اساس برنامهی حسابشدهاى به مقصد كرمان حركت كردند. پس از دو سه روز توقف در كرمان و سخنرانى ومنبر و ديدار با علما و طلاب آن شهر عازم زاهدان شدند. سخنرانىها و افشاگرىهاى پرشور ايشان و بهويژه در ايام ششم بهمن -سالگرد انتخابات و رفراندوم رژیم شاه- مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روز پانزدهم رمضان كه مصادف با ميلاد امام حسن علیهالسلام بود، صراحت و شجاعت و شورانقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و آمريكايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد وساواك شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانهی تهران كرد. رهبر بزرگوار، حدوددو ماه در زندان قزلقلعه -به صورت انفرادى- زندانى شدند و انواع اهانتها وشكنجهها را تحمل كردند.
سومين و چهارمين بازداشت
كلاسهاىتفسير و حديث و انديشهی اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال كمنظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليتها سبب عصبانيت ساواك شد و ايشان را موردتعقيب قرارتعبيدها و زندانها مبارزه كردند و در اين مسير از هيچ خطرى نترسيدند.
نخستين بار در محرم سال ۱۳۸۳ ﻫ.ق از سوى امام خمينى قدّسسرّه مأموريت يافتند كه پيام ايشان را به آيتاللهالعظمی ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامههاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرم و افشاگرى عليه سياستهاى آمريكايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهربيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى وآمريكا پرداختند. به اين خاطر در ۹ محرم «۱۲ خرداد ۱۳۴۲» دستگير و يك شب بازداشتشدند و فرداى آن با اين شرط آزاد شدند كه منبر نروند و تحت نظر باشند. با پيش آمدن حادثهی خونین ۱۵خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آوردند، تحویل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سختترین شرایط و شكنجه و آزارهازندانى شدند.
دومين بازداشت
در بهمن ۱۳۴۲ -رمضان ۱۳۸۳ ﻫ.ق- آیتالله خامنهاى با عدهاى از دوستانشان بر اساس برنامهی حسابشدهاى به مقصد كرمان حركت كردند. پس از دو سه روز توقف در كرمان و سخنرانى ومنبر و ديدار با علما و طلاب آن شهر عازم زاهدان شدند. سخنرانىها و افشاگرىهاى پرشور ايشان و بهويژه در ايام ششم بهمن -سالگرد انتخابات و رفراندوم رژیم شاه- مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روز پانزدهم رمضان كه مصادف با ميلاد امام حسن علیهالسلام بود، صراحت و شجاعت و شورانقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و آمريكايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد وساواك شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانهی تهران كرد. رهبر بزرگوار، حدوددو ماه در زندان قزلقلعه -به صورت انفرادى- زندانى شدند و انواع اهانتها وشكنجهها را تحمل كردند.
سومين و چهارمين بازداشت
كلاسهاىتفسير و حديث و انديشهی اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال كمنظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليتها سبب عصبانيت ساواك شد و ايشان را موردتعقيب قرار
دادند. به اين خاطر در سال ۱۳۴۵ در تهران مخفيانه زندگى مىكردند و يكسال بعد۱۳۴۶- دستگير و محبوس شدند. همين فعاليتهاى علمى و برگزارى جلسات و تدريسو روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود كه موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواك جهنمى پهلوى در سال ۱۳۴۹ نيز دستگير و زندانى كردند.
پنجمين بازداشت
حضرت آيتالله خامنهاى دربارهی پنجمين بازداشت خويش توسط ساواك مىنويسد:
«از سال ۴۸ زمینهی حركت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیت و شدت عمل دستگاههاى جارى رژیم پیشین نیزنسبت به من -كه به قرائن دریافته بودند چنین جریانى نمىتواند با افرادى از قبیل من در ارتباط نباشد- افزایش یافت. سال ۵۰ مجدداً و براى پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونتآمیز ساواك در زندان آشكارا نشان مىداد كه دستگاه از پیوستن جریانهاى مبارزه مسلحانه به كانونهاى تفكر اسلامى بهشدت بیمناك است و نمىتواندبپذیرد كه فعالیتهاى فكرى و تبلیغاتى من در مشهد و تهران از آن جریانها بیگانه وبه كنار است. پس از آزادى، دایرهی درسهاى عمومى تفسیر و كلاسهاى مخفى ایدئولوژىو… گسترش بیشترى پیدا كرد».
بازداشت ششم
در بين سالهاى ۱۳۵۰تا ۱۳۵۳ درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيتالله خامنهاى در سه مسجد «كرامت»، «امام حسن علیهالسلام» و «ميرزا جعفر» مشهدمقدس تشكيل میشد و هزاران نفر از مردم مشتاق بهويژه جوانان آگاه و روشنفكر و طلاب انقلابى و معتقد را به اين سه مركز مىكشاند و با تفكرات اصيل اسلامى آشنا مىساخت. درس نهجالبلاغـهی ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوههاى پلىكپىشده تحت عنوان: «پرتوى از نهجالبلاغه» تكثير و دست به دست مىگشت. طلاب جوان و انقلابى كه درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مىآموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديكِ ايران، افكار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براىانقلاب بزرگ اسلامى آماده مىساختند.
اين فعاليتها موجب شد كه در دى ماه ۱۳۵۳ ساواك بىرحمانه به خانهی آيتالله خامنهاى در مشهد هجوم ببرد و ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشتها و نوشتههای ایشان راضبط كنند. اين ششمين و سختترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز ۱۳۵۴ در زندان كميتهی مشترك تهران زندانی بودند. در اين مدت در سلولى با سختترين شرايط نگهداشته شدند. سختىهايى كه ايشان در اين بازداشت تحمل كردند، به تعبير خودشان «فقط براىآنان كه آن شرايط را ديدهاند» قابل فهم است.
پس از آزادى از زندان، به مشهدمقدس برگشتند. باز هم همان برنامه و تلاشهاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امكان تشكيل كلاسهاى سابق را به ايشان ندادند.
در تبعيد
رژیم پهلوى در اواخر سال ۱۳۵۶، آیتالله خامنهاى را مجدداً دستگیر و براى مدت سه سال به شهر ایرانشهر تبعید كرد. البته در اواسط سال ۱۳۵۷ و در پی اوجگيرى مبارزات مردمم سلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شدند و به مشهد مقدس بازگشتند و درصفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم پهلوى قرار گرفتند. پس از پانزده سال مبارزهی مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمل آنهمه سختى و تلخى، ثمرهی شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب كبير اسلامى ايران و سقوط خفّتبار حكومتِ سراسر ننگ و ظالمانهی پهلوى و برقرارى حاكميت اسلام در اين سرزمين راديدند.
دادند. به اين خاطر در سال ۱۳۴۵ در تهران مخفيانه زندگى مىكردند و يكسال بعد۱۳۴۶- دستگير و محبوس شدند. همين فعاليتهاى علمى و برگزارى جلسات و تدريسو روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود كه موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواك جهنمى پهلوى در سال ۱۳۴۹ نيز دستگير و زندانى كردند.
پنجمين بازداشت
حضرت آيتالله خامنهاى دربارهی پنجمين بازداشت خويش توسط ساواك مىنويسد:
«از سال ۴۸ زمینهی حركت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیت و شدت عمل دستگاههاى جارى رژیم پیشین نیزنسبت به من -كه به قرائن دریافته بودند چنین جریانى نمىتواند با افرادى از قبیل من در ارتباط نباشد- افزایش یافت. سال ۵۰ مجدداً و براى پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونتآمیز ساواك در زندان آشكارا نشان مىداد كه دستگاه از پیوستن جریانهاى مبارزه مسلحانه به كانونهاى تفكر اسلامى بهشدت بیمناك است و نمىتواندبپذیرد كه فعالیتهاى فكرى و تبلیغاتى من در مشهد و تهران از آن جریانها بیگانه وبه كنار است. پس از آزادى، دایرهی درسهاى عمومى تفسیر و كلاسهاى مخفى ایدئولوژىو… گسترش بیشترى پیدا كرد».
بازداشت ششم
در بين سالهاى ۱۳۵۰تا ۱۳۵۳ درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيتالله خامنهاى در سه مسجد «كرامت»، «امام حسن علیهالسلام» و «ميرزا جعفر» مشهدمقدس تشكيل میشد و هزاران نفر از مردم مشتاق بهويژه جوانان آگاه و روشنفكر و طلاب انقلابى و معتقد را به اين سه مركز مىكشاند و با تفكرات اصيل اسلامى آشنا مىساخت. درس نهجالبلاغـهی ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوههاى پلىكپىشده تحت عنوان: «پرتوى از نهجالبلاغه» تكثير و دست به دست مىگشت. طلاب جوان و انقلابى كه درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مىآموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديكِ ايران، افكار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براىانقلاب بزرگ اسلامى آماده مىساختند.
اين فعاليتها موجب شد كه در دى ماه ۱۳۵۳ ساواك بىرحمانه به خانهی آيتالله خامنهاى در مشهد هجوم ببرد و ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشتها و نوشتههای ایشان راضبط كنند. اين ششمين و سختترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز ۱۳۵۴ در زندان كميتهی مشترك تهران زندانی بودند. در اين مدت در سلولى با سختترين شرايط نگهداشته شدند. سختىهايى كه ايشان در اين بازداشت تحمل كردند، به تعبير خودشان «فقط براىآنان كه آن شرايط را ديدهاند» قابل فهم است.
پس از آزادى از زندان، به مشهدمقدس برگشتند. باز هم همان برنامه و تلاشهاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امكان تشكيل كلاسهاى سابق را به ايشان ندادند.
در تبعيد
رژیم پهلوى در اواخر سال ۱۳۵۶، آیتالله خامنهاى را مجدداً دستگیر و براى مدت سه سال به شهر ایرانشهر تبعید كرد. البته در اواسط سال ۱۳۵۷ و در پی اوجگيرى مبارزات مردمم سلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شدند و به مشهد مقدس بازگشتند و درصفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم پهلوى قرار گرفتند. پس از پانزده سال مبارزهی مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمل آنهمه سختى و تلخى، ثمرهی شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب كبير اسلامى ايران و سقوط خفّتبار حكومتِ سراسر ننگ و ظالمانهی پهلوى و برقرارى حاكميت اسلام در اين سرزمين راديدند.
در آستانهی پيروزى
درآستانهی پيروزى انقلاب اسلامى و پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شركت افراد و شخصيتهاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيدبهشتى، هاشمى رفسنجانى و … در ايران تشكيل گرديد. آيتالله خامنهاى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمدند. پيام امام توسط شهيد مطهرى به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر كبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.
پس از پيروزى انقلاب اسلامی
آيتالله خامنهاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليتهاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديكتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند كه همه درنوع خود و در زمان خود بىنظير و بسيار مهم بودند كه در اين مختصر فقط به ذكر رئوس آنها مىپردازيم:
پایهگذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همكارى و همفكرى علماى مبارز و همرزم خود: شهیدبهشتى، شهید باهنر، حجتالاسلام والمسلمین هاشمى رفسنجانى و… دراسفندماه۱۳۵۷
معاونت وزارت دفاع در سال ۱۳۵۸
سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در سال ۱۳۵۸
امام جمعهی تهران، ۱۳۵۹
در آستانهی پيروزى
درآستانهی پيروزى انقلاب اسلامى و پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شركت افراد و شخصيتهاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيدبهشتى، هاشمى رفسنجانى و … در ايران تشكيل گرديد. آيتالله خامنهاى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمدند. پيام امام توسط شهيد مطهرى به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر كبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.
پس از پيروزى انقلاب اسلامی
آيتالله خامنهاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليتهاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديكتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند كه همه درنوع خود و در زمان خود بىنظير و بسيار مهم بودند كه در اين مختصر فقط به ذكر رئوس آنها مىپردازيم:
پایهگذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همكارى و همفكرى علماى مبارز و همرزم خود: شهیدبهشتى، شهید باهنر، حجتالاسلام والمسلمین هاشمى رفسنجانى و… دراسفندماه۱۳۵۷
معاونت وزارت دفاع در سال ۱۳۵۸
سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در سال ۱۳۵۸
امام جمعهی تهران، ۱۳۵۹
نمایندگی امام خمینی قدّسسرّه در شوراى عالى دفاع،۱۳۵۹
نمایندگی مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، ۱۳۵۸
حضور درجبهههاى دفاع مقدس.نمایندگی امام خمینی قدّسسرّه در شوراى عالى دفاع،۱۳۵۹
نمایندگی مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، ۱۳۵۸
حضور درجبهههاى دفاع مقدس.
از سال۱۳۵۹و با شروع جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و تجاوز ارتش متجاوز صدام به مرزهاىایران. این حضور تا پایان جنگ در سال ۱۳۶۷ ادامه داشت.
ترور نافرجام ایشان توسط منافقین در ششم تیرماه ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر تهران.
دو دوره ریاستجمهورى اسلامی ایران با رأی قاطع ملت.از سال۱۳۵۹و با شروع جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و تجاوز ارتش متجاوز صدام به مرزهاىایران. این حضور تا پایان جنگ در سال ۱۳۶۷ ادامه داشت.
ترور نافرجام ایشان توسط منافقین در ششم تیرماه ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر تهران.
دو دوره ریاستجمهورى اسلامی ایران با رأی قاطع ملت.
به دنبالشهادت محمدعلى رجایى دومین رئیسجمهور ایران، آیتالله خامنهاى در مهر ماه ۱۳۶۰ باكسب بیش از شانزده میلیون رأى مردمى و حكم تنفیذ امام خمینى قدّسسرّه به مقام ریاستجمهورى ایران اسلامى برگزیده شدند. همچنین از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸ براى دومین بار به این مقام و مسئولیت انتخاب شدند.
به دنبالشهادت محمدعلى رجایى دومین رئیسجمهور ایران، آیتالله خامنهاى در مهر ماه ۱۳۶۰ باكسب بیش از شانزده میلیون رأى مردمى و حكم تنفیذ امام خمینى قدّسسرّه به مقام ریاستجمهورى ایران اسلامى برگزیده شدند. همچنین از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸ براى دومین بار به این مقام و مسئولیت انتخاب شدند.
آخرین نظرات