من...
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم لیلا باباربیع
چه شیوا به تصویر کشیدی تمام نهاد قلبم را،
چه ماهرانه به تمسک کشیدی دنیای بارگاه نگاهم را
چه دلبرانه به مضرب ساختی آهنگ تپش هرنفس را ،
هر روز برگی از دفترم را به نامت ثبت می کنم زیرا هر لحظه و هر ثانیه ای فکر و خیال تو در سرم فتوا به پا می کند .
عجب از این ساز و از این گردش ایام !
من در برابر طوفان حوادث به چه چنگ انداختم که وقتی بعد از این بعد، بودن خود را شناختم ، عنان از کف رهانیده و بر لب دنیا نواختم شاید گل صنم را بر زلف باران نشانیدم ،شاید عطش لب فروبسته را به دریا سپرده ام.
من مانده ام پر گشوده چون عقابی تیزبین در این جاده لبالب دلهره و فسوس
آخرین نظرات