نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم فریبا حقیقی
با تکان شانه ام سرم از روی کتاب جدا شد و به سمت دستی که تکانم می داد رفت، خانم پناهی گفتند که خانم دانشی با شماکار دارد. من و خانم دانشی؟ من و دفتر فرهنگی؟ از کلاس بیرون رفتم و دنبال خانم دانشی به نمازخانه رسیدم. پرسیدم:
_ خانم دانشی با من کاری دارید؟ جواب شنیدم:
_بله جانم، سرساعت یازده و نیم دم در مدرسه منتظرتم تا با هم بریم یه جای خوب. تعجب کنان پرسیدم:
_کجا؟ کلاسم چی میشه؟ جواب داد:
_دیدار از خانواده شهید؛ غیبتتون هم موجهه. مردد میان رفتن یا نرفتن، با دیدن ذوق و شوق بچه ها من هم چادر به سر راهی شدم. از کناره مادی با آن درختان و سایه های مفرح گذشتیم و به خانه شهیدان قاسمی و دامادشان شهید توسلی رسیدیم. پدرشهیدان درب خانه را باز کرد و بعد از سلام و خوش آمد گویی ما را به داخل راهنمایی کرد.
مادر کنار تخت ایستاد و با ما دست و روبوسی کرد، دستانش را که در دست گرفتم حسی به من رسوخ کرد که بی اختیار سرم به سمت دستانش کشیده شد و بوسه ای بر آن ها نواختم. کمرش از گذر دوران و فراق پسران به درد نشسته، و مجبور به جراحی و خوابیدن بر تخت شده بود. خانمی از اتاق خارج شد و خوش آمد گویان به سمت مادر روان شد، وقتی خواستیم با او که اینک به عنوان خواهر شهیدان و همسر شهید شناخته شد، دست دهیم با گفتن سرماخوردگی دارم، منع شدیم.
مادر از فرزندان و دلبستگی های آنان می گفت ، از بیوگی دخترش در 16 سالگی می گفت و هیجان را با گفتن پسر کوچکم طلبه بود به اوج رسانید. امید کمرنگ شده اش برای طلبگی یکی از نوه ها را بازگو کرد.
وقتی سخن از شهیدان می کرد تمام اعضای بدنم گوش شده بودند برای شنیدن.
آرامش مادران شهید را بارها دیده بودم و شنیده بودم اما تازگی آن، به مانند روز اول بود. یکی از دوستان، خواهر شهیدان را مخاطب سوال قرار داد؛ اما ایشان به سردی جواب دادند، بعد از چند دقیقه ایشان لب به سخن گشودند و گله ها ازجامعه و مردم نمودند. از کم لطفی جوانان برای انقلاب و خون شهیدان و طرف سخن را بیش تر به ما به عنوان طلبه و مبلغ ، چرخاندند و خواستند کار و دل مشغولیمان به اصل اسلام و انقلاب باشد.
وقتی از درددل های دوران معلمی خود سخن می گفت و از کم کاری مردمان در مقابل نسل آینده، وقتی نگرانی خود را از استحاله انقلاب بیان می کرد، من به فکر فرو رفته که کلاس درسی بهتر از این جا نمی توان یافت. خانواده شهید که هم چنان پرچم شهید را بر دوش گرفته و ادامه آن راه رامی پیماید.
آخرین نظرات