نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم لیلا باباربیع
گاهی در پیچ و خم گزیستن، آن قدر خود را تنها می یابی که هیچ شانه ای را شایسته سر برنهادن نمی یابی تا خلوت دل را در عرصه درماندگی وجود یاری رسانی و هوای غم زده دل را چاره نمایی تا به آرمان نگاه پروانه وار گره زنی.
کجاست بانی تمام حیات که با یک جرقه، باغ نگاه را سرزنده کند و حامی طوفان خستگی باشد و تکیه گاه دریای نا آرام باشد تا جزر و مد ساحل را، نم باران دل داده کند و به زلف گیسوان باد تحفه دهد و باران شوق را بر سرزمین مادری ببارد.
برشالیزار سبز چشمانت هدیه کند و بنازد حرمت گیسوان لرزان، در هوای ناب محمدی. لب را به حرمت یا زهرا گفتن وجود، لبیک گوید و بر کعبه مقصود روانه کند.
ای دریا خروش من، در مقابل جزر تو چیزی جز فریاد بی صدا نیست. طنین شاعرانه، و حس آتشفشان لبریز از دل تنگی، مرا به خود می خواند. لبخند شکوفه معصوم، باغچه دل را به عهد خود استوار می کند،
ببار و خود را نباز.
آخرین نظرات